پیج اینستاگرام واربی پارکر داستان یکی از بنیانگذاران را تعریف میکند، که در سفر عینک خود را از دست داده است.
داستان های واقعی بازاریابی
و انواع دیگر استوری تلینگ که میتوانید از آنها برای بازاریابی موفق استفاده کنید.
4) کال تو اکشن (دکمه فراخوان) را تنظیم کنید
هدف شما و کال تو اکشن در یک راستا و با هم متناسب است. اما کال تو اکشن، عملی است که شما میخواهید مخاطب بعد از خواندن داستان انجام دهد.
دقیقاً میخواهید مخاطبان بعد از خواندن چه کاری انجام دهند؟
آیا از آنها میخواهید پول اهدا کنند، در یک خبرنامه مشترک شوند، یک دوره را بگذرانند یا محصولی بخرند؟
این موضوع را در کنار هدف خود مشخص کنید تا مطمئن شوید که آنها را به جای درستی هدایت میکنید.
5) رسانه داستان خود را انتخاب کنید
داستانها میتوانند در قالبهای مختلفی تعریف شوند. برخی از داستانها خوانده میشوند ، برخی دیده میشوند و به برخی دیگر گوش میدهند.
رسانه داستان انتخابی شما بستگی به نوع داستان شما و همچنین منابع مانند زمان و پول دارد.
بر این اساس داستان شما میتواند:
داستانی مکتوب باشد. که از طریق بلاگ، مقالهها و یا شبکههای اجتماعی گفته میشود. این نوع استوری تلینگ مقرون به صرفهتر است.
داستان گفتاری باشد. که معمولا از طریق پادکست منتشر میشود که با امکانات امروز، یکی از مقرون به صرفهترین رسانهها است.
داستان دیجیتالی باشد. که از طریق رسانههای متنوعی از جمله فیلم، انیمیشن، داستانهای تعاملی و حتی بازیها روایت می شود.
این نوع رسانه هزینه بیشتری دارد. اما نگران نباشید. کیفیت انتقال پیام از کیفیت ویدیو بسیار مهمتر است.
حالا داستان خود را بنویسید و بعد از نوشتن آن را در کانالهای مختلف ارتباطب پروموت کنید.
نمونههای موفق استوری تلینگ
Warby Parker
پیج اینستاگرام واربی پارکر داستان یکی از بنیانگذاران را تعریف میکند، که در سفر عینک خود را از دست داده است.
وی یک ترم از دبیرستان را به دلیل نداشتن بودجه کافی برای خرید عینک بدون آنها گذراند.
بعد از آن تصمیم به ایجاد یک برند عینک که مقرون به صرفه و در عین حال زیبا؛ گرفت.
با طراحی عینک در منزل خود و فروش مستقیم به مشتریان؛ واربی پارکر عینکهای طبی را با هزینههای کمتر در اختیار مشتریان قرار داد.
وقتی شما پس زمینه راه اندازی یک شرکت را میدانید؛ ارتباط بهتری با آن برقرار میکنید و میتوانید راحتتر به آنها اعتماد کنید.
National Geographic
نشنال جئوگرافیک کار بزرگی را انجام میدهد. قصه گویی را در استراتژی شبکههای اجتماعی خود قرار داده است.
این شرکت به دلیل ارسال تصاویر هیجان انگیز که باعث میشود کاربران شبکههای اجتماعی از اسکرول کردن دست بکشند و اطلاعات بیشتری از این اکانت کسب کنند.
نشنال جئوگرافیک بعد از استفاده از تصاویر رنگارنگ و هیجان انگیز، برای جلب توجه کاربران، داستانهایی همراه با عکس منتشر میکند.
ترکیب داستان با عکسهای فوق العاده؛ راهی جز ادامه دادن در پیج نشنال جئوگرافیک برای مخاطبان نمیگذارد.
قهوه High Brew
در وبسایت این شرکت، آنها داستان بنیانگذار آن، دیو اسمیث را تعریف کردهاند.
اسمیث در طی سفر شش ماهه قایقرانی از طریق کارائیب، ایده فروش قهوه دم کرده سرد به ذهنش رسید.
در طول این سفر اسمیث و همسرش با نوشیدن قهوه سر همراه با کافئین؛ در تمام سفر هوشیار بودند.
شعار شرکت High Brew این است: «ما اعتقاد داریم که یک قهوه عالی، میتونه کمک کنه که هرروز عالی به نظر برسه.»
High Brew از داستان خود برای برقراری ارتباط با مشتریان و کمک به آنها در پیش بینی چالشها و ماجراهای جدید استفاده میکند؛ در حالی که یک قوطی قهوه سرد طعمدار در دست دارند.
داستان های واقعی بازاریابی
مهارت داستان سرایی در فروش
در این مطلب قصد داریم به یکی از مهم ترین و کلیدی ترین مهارتهای فروش اشاره کنیم و آن را مفصل بندی نماییم. شما به عنوان یک فروشنده باید همواره توجه داشته باشید که مردم اساساً علاقه ای به خرید محصول شما و به ویژه شنیدن صحبتهای شما در مورد محصول یا خدمتتان ندارند. بنابراین هنگامیکه قصد معرفی محصول خود به فردی را دارید، هرگز نباید به طور مستقیم وارد مبحث اصلی خود و معرفی محصول یا خدمت شوید. چرا که در این صورت به طور خودکار نیروهای مقاوم در ذهن مخاطب شما فعال شده و اجازه پیشرفت بحث را از شما خواهد گرفت. بنابراین باید همیشه دنبال راه جدید و خلاقانه ای برای ورود به بحث اصلی خود باشید. بهترین و مؤثرترین راه برای شروع مذاکره با یک فرد جهت فروش محصول یا خدمت، ساختن داستانی است که بتواند ذهن مخاطب شما را به شکل خلاقانه ای به سمت مورد نظر شما هدایت کند. شما باید توانایی خلق داستان و داستان سرایی را در ارتباط با شغل و محصول خود تقویت کرده و افزایش دهید. باید بتوانید با داستان خود یک تجربه واقعی از تسکین یا جلب رضایت یا خوشحالی و موفقیتی که قول آن را به مشتریان خود میدهید، کسب کنید. برای این هدف شما باید از داستانهایی استفاده کنید که میفروشند. داستانهایی که خوب تعریف میشوند، گروهی از منفعتهای مورد نیاز مشتریان را برآورده میکنند. داستانها مردم را سرگرم میکنند، آموزش میدهند، الهام بخش هستند، توجه و علاقه شنونده یا خواننده را به خود جلب میکنند، یک اتصال قوی بین شنوندهها و داستان سرا ایجاد میکنند، اطلاعات را به شیوه ای ساده تر و درگیرکننده تر از ارقام و واقعیتها بیان میکنند و مردم را به عمل تشویق میکنند. در حقیقت داستانها به شنوندگان و خوانندگان شما یک تجربه احساسی از موفقیت میدهند. بنابراین در این مطلب قصد داریم به این مسأله بپردازیم که یک فروشنده، چگونه باید داستانهای خود را بسازد، چگونه تعریف کند و داستانهای او باید چه ویزگیهایی داشته باشند؟
یک داستان مؤثر واقعی باید عناصر کلیدی مشخصی داشته باشد و باید به شیوه ای ارائه شود که خریداران بالقوه شما، مشتریان و مراجعین این عناصر کلیدی را در قالب شخصیت اصلی داستان (قهرمان داستان) و احساسات وی تجربه کنند. زمانی که شما داستانی را در مورد شخصی زندگی اش با استفاده از محصول یا خدمت شما بهبود یافته است، تعریف میکنید خریداران بالقوه شما هم همان احساس موفقیتی را تجربه میکنند که قهرمان داستان شما تجربه میکند. این تجربه واقعی از طریق عواطف و احساسات داستان و در قالب قهرمان داستان به مخاطب منتقل میشود. با بیان درست داستانهایی از این قبیل بازار هدف شما به صورت ناخودآگاه احساسات مثبتی را که به آنها قول داده اید، تجربه میکنند و این احساسات مشتریان بالقوه شما را یک قدم به خرید محصول یا خدمات شما نزدیکتر میسازد. در ادامه به شش گام مؤثر در داستان گویی و داستان سرایی شما خواهیم پرداخت و آنها را معرفی خواهیم کرد. شما با کمک این شش گام میتوانید داستانی متناسب با محصول، ایده یا خدمات خود بسازید، داستان خود را به صورتی ماهرانه برای هدف قرار دادن مشتریان بالقوه، مراجعانتان، خریداران و همکاران خود گسترش دهید، شخصیت قهرمان داستان را که میتواند بیشترین تأثیر را بر روی مخاطبان تان داشته باشد، متناسب با هر داستان خلق کنید، مؤثر ترین ساختار را بر روی داستانهایی که میسازید اعمال کنید، سبک منحصر به فرد خود در نویسندگی که جذاب، متقاعدکننده و ساده باشد را مدیریت کنید، اصول داستان گویی موفق را در تمامیعرصههای کسب و کارتان پیاده کنید و اصولی از قبیل ترس، شجاعت، هویت و اصالت را در داستانهای خود به عنوان محرکهایی در جهت افزایش همراهی خوانندگان و شنوندگان خود با اصول انسانی ایجاد کنید.
داستان سرایی در شش مرحله
- مقدمه چینی: شما باید داستان خود را با آشکار ساختن زندگی روزانه عادی قهرمان داستان قبل از شنیدن یا استفاده از محصول یا خدمتی که قصد عرضه آن را دارید، آغاز کنید. این تصویرسازی اولیه یک احساس همدردی را برای قهرمان اصلی داستانتان فراهم کرده و باعث خواهد شد شنوندگان یا خوانندگان داستان وارد یک فضای احساسی مشتری با وی شده و با داستان موفقیت وی همراه گردند.
- ۲- بحران: زمانی که شما تصویری آشکار از زندگی قهرمان داستان را نشان دادید، نوبت پرده برداشتن از اتفاق یا اتفاقاتی خواهد رسید که قهرمان داستان باید برای عبور از آنها دست به اقدامیجدی بزند. این همان لحظه ای است که شرایط آن گونه که انتظار میرفت، پیش نرفته و همه چیز به یکباره بر خلاف روند عادی داستان خواهد شد. ناامیدی بر فضای داستان و قهرمان آن سایه انداخته و همه چیز منتظر یک معجزه برای رهایی از این وضعیت است. اما پیش از اینکه قهرمان داستان وارد این فضا شود، باید هدفی را برای غلبه بر موانع انتخاب کند و سپس دریابد که چگونه میتواند بر این شرایط غلبه کرده و در نهایت موفق شود. اینجاست که شما به عنوان راوی داستان باید نشان دهید که چگونه قهرمان شما پس از تحقیقهای بسیار به گونه ای با خدمات شما یا محصولی که عرضه میکنید، ارتباط و پیوند برقرار میکند و برای دستیابی به هدف خود، آ« را انتخاب میکند.
- پیگیری: در این مرحله، شما گامهای عملی که قهرمان داستان برای دستیابی به هدف خویش برداشته است را نشان میدهید. این تصویری شفاف از آنچه محصول یا خدمت شما برای مشتریان بالقوه یا مخاطبانی که از مشاورههای شما بهره مند میشوند، ارائه میدهد. در واقع منافع محصول یا خدمت شما در این مرحله برای خواننده یا شنونده آشکار میشود و آنها با همراهی این مرحله درمییابند که محصول شما میتواند مشکلی مشابه را برای آنها مرتفع سازد با نیازشان را برطرف کند.
- درگیری یا کشمکش: در طول مدتی که قهرمان داستان این مسیر را طی میکند، شما باید موانع بیرونی و درونی که به هنگام استفاده از محصول یا خدمت شما با آنها مواجه شده است را بیان کنید. این همان درگیریهایی است که احساسات مخاطبین شما را برمیانگیزد و با اضافه کردن مصائب و شکستهایی که قهرمان داستان با آنها مواجه شده و بر آنها غلبه کرده است، شما یک تجربه احساسی را به مخاطبانی که به طور مشابه درگیر این مشکلات هستند یا درباره آنها نگرانی دارند، انتقال میدهید. در حقیقت در این مرحله شما باید تلاش کنید در قالب داستان خود به شبهات و سؤالات متداول در مورد محصول یا خدمت خود پاسخ دهید.
- اوج: موفقیت یا پیروزی که قهرمان داستان شما برای رسیدن به آن تلاش میکرد و تمامیشنوندگان و خوانندگان شما خود را برای رودررویی با آن آماده کرده بودند، اوج داستان شما را شکل میدهد. لحظه ای که قهرمان داستان بر مانع نهایی غلبه کرده و از خط آخر گذشته و به موفقیت دست پیدا میکند. باید هوشیار باشید که این موفقیت و پیروزی باید باورپذیر و به دور از اغراق باشد تا مخاطب شما به راحتی با آن ارتباط برقرار کند.
- اتفاقات بعدی: مرحله آخر، یک تصویریسازی ساده از زندگی جدید قهرمان داستان پس از رسیدن به هدف خویش به واسطه استفاده از محصول یا خدمت مورد عرضه شماست. این مرحله به شنوندگان یا خوانندگان شما آینده ای را که میتوان با دنبال کردن اقداماتی که قهرمان داستان انجام داده است، به دست آورند، نشان میدهد.
به یاد داشته باشید، داستانی یک داستان خوب محسوب میشود که در پایان مخاطب شما را به سمت یک تصمیم احساسی هدایت کرده و وی را برای خرید محصول یا خدمت شما ترغیب کند. بنابراین داستانهای فروش خود را بسازید تا قدرت داستان سازی در فروش را درک کنید. در خلق داستان خود توجه داشته باشید که قهرمان یا شخصیت اصلی داستان شما، ابزاری است تا بتوان به وسیله آن محتوای اصلی داستان را درک کرد. اشتیاق او برای غلبه بر موانع رسیدن به هدف، محرک اصلی برای دنبال کردن داستان بوده و تمامیکشمکشهای موجود در داستان بیانگر احساسات درگیر شده مخاطب است. قدرت داستانها در این است که به ما تجربه احساسی خارج از درگیریهای روزمره مان میدهند. ما با داستانها میخندیم، گریه میکنیم، میترسیم و احساسات خود را آشکار میسازیم. انسانها افرادی هستند که کم و بیش تجربیات مشابهی داشته و موانع مشابهی را پشت سر گذاشته اند و به همین دلیل با شخصیت اصلی داستان شما ارتباط برقرا میکنند. شما باید تلاش کنید از این تجربیات مشترک و موانع مشابه انسانها در مسیر زندگی و کسب و کار، برای خلق داستان و همراه کردن مخاطب خود استفاده کنید. ساختار داستان یا ساختار طرح توالی اتفاقات را در یک داستان تعیین میکند. هدف شما به عنوان راوی داستان بزرگ کردن تجربههای احساسی برای خوانندگان یا شنوندگان است. تنها کاری که باید انجام دهید این است که این موقعیت را با شرایطی که خودتان در داستان دارید، تطبیق دهید.
علاقه مندان به مباحث آموزشی فروش و فروش بیمههای عمر و آتیه، به صورت بنیادین و علمیمیتوانند از طریق عضویت در سامانه نمایندگان بیمدان، از فضای شخصی خود جهت ارتباط با مشتریان و نیز از مطالب آموزشی تخصصی بیمدان به صورت رایگان بهره مند شوند.
داستان سرایی در اینستاگرام و تکنیک های پیاده سازی آن
داستان سرایی در داستان های واقعی بازاریابی اینستاگرام، یکی از برترین تکنیکهای تولید محتوا در صفحات اجتماعی است. به همین دلیل بسیاری از پیجهای بیزینسی در اینستاگرام سعی دارند تا با روشهای مختلف، یک سناریو جذاب را برای کاربران خود ایجاد کرده و با ایشان ارتباط برقرار کنند. البته دانستن این نکته نیز اهمیت دارد که فالورهای حساب کاربری یک کسب و کار در اینستاگرام، به دنبال یافتن تجربههای جدید و دیدن یک شخصیت جذاب از آن برند در شبکههای مجازی هستند. همه کارشناسان باور دارند که استوری در اینستاگرام، یکی از راهکارهای موثر در برقراری ارتباطات با کاربران است. قصه گویی در اینستاگرام یا استوری تلینگ میتواند به عنوان یک استراتژی مطمئن برای جذب کاربر مورد استفاده قرار بگیرد.
به عنوان مثال با تعریف کردن داستان موفقیتها و شکستهای کسب و کار خود، به راحتی می توانید مسیر اعتمادسازی در اینستاگرام را برای کسب و کار خود هموار کنید. به همین دلیل قابلیت داستان سرایی در اینستاگرام میتواند علاوه بر افزایش جذابیت پستها، آگاهی کاربران فضای مجازی از برند شما را نیز گسترش دهد.
چرا همه قصه های شما رو گوش می کنند؟
داستانها یک زبان جهانی هستند که همه، صرف نظر از گویش، زادگاه یا میراث، میتوانند آن را درک کنند. داستانها تخیل و اشتیاق مخاطبان را نیز تحریک میکنند. داستان پردازی فرآیند استفاده از واقعیت و روایت برای برقراری ارتباط با مخاطبان است. برخی از داستانها واقعی هستند و برخی برای تبیین بهتر پیام اصلی ساختگی یا بداهه هستند.
در داستان سرایی حرفه ای شوید، و از داستان گویی خود درآمد کسب کنید.
داستان سرایی در اینستاگرام کلید ورود به مغز و قلب مخاطب است.
داستان ها وقتی سراغ ارتباطات و یادگیری بشر می آیند ابزارهای بسیار مهمی می شوند.
ذهن ما بطور غریزی طوری طراحی شده که به داستانها گوش دهد و با آنها ارتباط برقرار کند.
این کار اعصاب رو آروم می کند، و غده های هورمونی رو ماساژ می دهد.
ذهن ما آگاهانه به داستان ها توجه می کند، و بخاطر همین حقیقت است که خیلی از بازاریابان این حقیقت رو درک کردند و از آن استفاده می کنند.
۳ بخش اصلی داستان سرایی در اینستاگرام
بهصورتکلی، هر داستان باید دارای سه بخش:
ابتدایی یا مقدمه، بخش میانی و بخش پایانی باشد.
در بخش ابتدایی باید شخصیتهای اصلی و فضای داستان را توضیح دهید، که این شخصیت میتواند یک کاراکتر باشد.
در بخش میانی، باید مشکلات داستان را مطرح کنید، و شما در داستان سرایی باید بتوانید به دنبال یک حل یک مسئله یا مشکل باشید.
و در انتها، باید داستان را به نحوی بهپایان برسانید که مخاطب بتواند راهحل مشکلاتش را پیدا کند.
و داستان شما در ذهنش باقی بماند.
داستان ها نقش مهمی را میتوانند در بازاریابی محتوای ما انجام دهند، در این مقاله شما را با نقاط مثبت داستان سرایی آشنا کردم.
6 اصل که برای یک قصه و داستان خوب نیاز است.
اگر بتوانید این 6 مورد را در داستان خود به خوبی جای دهید، میتوانید برای همیشه در ذهن مخاطب و مشتریانتان بمانید.
اصل اول: شخصیت یا کاراکتر (قهرمان و تبهکار)
شما باید بتوانید در داستان سرایی یک شخصیت بوجود بیارید، این شخصیت میتواند یک قهرمان یا یک تبهکار باشد.
اصل دوم: مشکل (مسئله ای که پیش آمده)
بعد از ایجاد شخصیت میتوانید مسئلهای که با آن مواجه بودید را به عنوان یک مشکل مطرح کنید.
اصل سوم: راهنما (شخصی یا چیزی که کمک کند مشکل را حل کنند)
در این مرحله شما باید توسط قهرمان یا همان کاراکتر داستان بتوانید راه حل اولیه را برای رفع مشکل پیدا کنید.
اصل چهارم: برنامه (طرح اولیه برای غلبه بر مسئلهی پیش آمده)
در این مرحله قهرمان یا کاراکتر داستان شما باید یک طرح برای رفع مشکل ارائه بدهد.
اصل پنجم: عمل (قدمی واضح و دقیق برای غلبه بر مشکل)
در این مرحله باید گامهای عملی و واضح برای حل مشکل و یا مسئله انجام بدهید.
اصل ششم: نتیجه (مشکل در نهایت حل شده و موفقیت تجربه میشود)
و در نهایت شما نتیجه را توسط قهرمان داستان خودتان، به مخاطبین اعلام میکنید.
استفاده از این 6 اصل در داستان سرایی میتواند به شما کمک کند که در قالب یک داستان، به صورت مرحله به مرحله مخاطبین خودتان را به نتیجه نزدیک کنید، و همزمان با ایجاد یک داستان، که در آن مشکل مخاطب یا خودتان را حل کردید، در ذهن مخاطب برای مدت طولانی باقی بمانید.
ویژگی های یک داستان سرایی خوب در اینستاگرام
کلماتی مانند «خوب» و «بد» به نظر کاربران مربوط هستند. اما چند مؤلفه غیرقابل انکار وجود دارد که یک تجربه داستان گویی عالی را برای خواننده و گوینده ایجاد میکند.
سرگرم کننده هستند:
داستانهای خوب خواننده را علاقهمند و درگیر میکنند و آنها مشتاقانه منتظر قسمتهای بعدی هستند.
آموزشی هستند:
داستانهای خوب کنجکاوی را تحریک میکنند و به دانستههای آنها اضافه میکنند.
جهانی هستند:
داستانهای خوب برای همه ملیتها قابل فهم هستند و احساسات و عواطف آنها را درگیر میکنند.
به خاطر سپرده میشوند:
چه از طریق طنز، غم و یا الهام؛ داستانهای خوب در ذهن خواننده
داستانها مفاهیم انتزاعی و پیچیده را ساده میکنند:
خیلی اوقات ما برای درک ایده جدید، دچار سردرگمی میشویم. داستانها به درک این مفاهیم کمک خواهند کرد.
داستانها با تحریک احساسات مردم، الهام بخش هستند و به آنها انگیزه میدهند.
داستانها الهام بخش و انگیزه دهنده هستند:
داستانها به برندها جلوه انسانی میدهند و به برقراری ارتباط برندها با مردم کمک میکنند.
داستانها مردم را دورهم جمع میکنند:
داستانها مردم را به هم میرساند و باعث ایجاد یک اجتماع میشود.
6 پیشنهاد برای داستان سرایی
در ادامه با 6 پیشنهاد موثر که داستان شما را متقاعد کننده تر کند آشنا خواهید شد، پس با من همراه باشید…
1- شخصی سازی کنید.
داستان را از دیدگاه خود یا فرد دیگری (با ذکر نام او) بیان کنید. این داستانها تاثیرگذاری بیشتری دارند. سعی کنید داستان را بهگونهای نقل کنید که راوی داستان، تا جایی که ممکن است مانند مشتریان، کاربران، یا خوانندگان با دغدغهها و نگرانیهای مشابه با آنها به نظر برسد.
۲– احساسات و عواطف را به داستان اضافه کنید.
داستانی که نقل میکنید، باید منجر به یک عکسالعمل احساسی از طرف خواننده شود. این احساس میتواند حس نوستالژی، خنده، تحسین و یا حتی ترس باشد.
3- سناریویی پیشنهاد دهید که حلال یک مشکل باشد.
شما میتوانید ترسها، تردیدها و مشکلات مردم را در داستانهای خود بیان کرده و در ادامه، به محصولات و خدمات خود بهعنوان برطرفکننده آن مشکلات اشاره کنید. این ترفند، یکی از بهترین راههای بازاریابی است.
4- مانند یک روزنامهنگار فکر کنید.
در سال ۲۰۱۱، بازاریابان شرکت نیسان (Nissan) متوجه شدند که تبلیغات آنها در برقراری ارتباط با مخاطبان، موفق عمل نکرده است. بنابراین، این شرکت یک آزمایشگاه محتوا ایجاد کرد و روزنامهنگاران سابق را استخدام کرد تا با پیدا کردن دادههای مورد نیاز، داستانهایی جذاب برای مردم و رسانههای اجتماعی ایجاد کنند.
۵– داستان خود را با ارائه دادههای دقیق اعتبار ببخشید.
داستان هایی که دارای دادهها و آمارهای دقیقی است، برای آن دسته از مخاطبانی که همه مسائل را از دیدگاه منطقی بررسی میکنند، بهترین گزینه است. این داستانها، دلایل منطقی و قانعکنندهای را برای خرید محصولات یا خدمات شما به مخاطبان ارائه میدهند.
۶– یک ماجراجویی هیجانانگیز برای مخاطبین خود فراهم کنید.
داستان برند خود را به گونهای بیان کنید که گویی خواننده در این سفر با شما همراه بوده است. به عنوان مثال، اگر شرکت شما توسعهدهنده تکنولوژیهای مدرن است، داستان های کوتاهی درباره تاریخچه تکنولوژی و شیوه توسعه آن در نظر بگیرید و به مخاطبین آموزش دهید.
چند نکته مهم درباره داستان سرایی در اینستاگرام
نکتهی بسیار مهم در داستان سرایی کسب و کار، شناخت دقیق مخاطب هدف است. اینکه مخاطب هدف ما به لحاظ جنسیت، سن و سال، تحصیلات، سطح درآمد، جایگاه اجتماعی، علایق و غیره چگونه تعریف میشود. و بر اساس پرسونای مخاطب تعریف شده میتوانیم داستان را بگونهای بازگو کنیم تا علایق، آرزوها و ترسهای مخاطب تعریف شدهی ما را هدف بگیرد.
حجم داستان به فضایی بستگی دارد که محتوا در آنجا به اشتراک گذاشته میشود. داستانی که در صفحه فروش محصول استفاده میشود میتواند طولانی و با جزئیات بیشتر باشد اما اگر همین داستان را بخواهیم در شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام استفاده کنیم طبیعتاً باید حجم کمتری داشته باشد. در اینگونه موارد میتوان برخی گامها را بصورت خلاصه و بدون جزئیات بیان کرد. البته گامهای دوم و چهارم اهمیت بسیاری دارند و تمرکز بر این دو گام باید بیشتر از سایر بخشها باشد.
جزئیات در بیان یک داستان کسب و کار اهمیت بسیاری دارند و نباید از این مورد غافل بود. در واقع تفاوت یک داستان کسب و کار عالی با یک داستان معمولی در پرداختن به جزئیاتی است که میتواند داستان را برای مخاطب باورپذیر کند و او را به لحاظ احساسی با کسب و کار ما درگیر کند. هر چقدر جزئیات داستان انسانیتر باشد و بر جنبههای احساسی تمرکز کند، شانس تاثیرگذاری داستان کسب و کارمان را افزایش میدهد.
و نکته پایانی در نگارش یک داستان کسب و کار اثربخش، غیر قابل پیش بینی بودن آن است. میتوان از یک شروع غافلگیر کننده استفاده کرد تا مخاطب تا اواسط داستان کنجکاو بماند و نتواند مسیر دقیق آن را پیشبینی کند. مثلاً در ابتدای داستان بجای بیان مشکلات آشکار میتوان از تجربهی آن مشکل کمک گرفت.
سخن آخر
تفکر داستان محور در بازاریابی، خصوصا داستان سرایی در اینستاگرام شما را به فروشنده بهتری تبدیل میکند. این ترفند باعث میشود که مخاطب شما را از یاد نبرد، اما درعینحال به راههایی که محصولات یا خدمات شما میتوانند مشکلات را حل کند، بیشتر توجه داشته باشند.
خواه داستان شما یک صفحه باشد یا بیست صفحه، ده دقیقه باشد یا شصت دقیقه، باید یک پیام اصلی داشته باشد.
آیا داستان شما در حال فروش یک محصول است؟ خدماتی را توضیح میدهد؟ یا در حال پاسخ به سوال پرتکرار از مخاطبانتان است؟
نکته داستان شما چیست؟ سعی کنید پیام اصلی داستان خود را در شش تا ده کلمه خلاصه کنید. اگر موفق به خلاصه کردن نشدید، شما پیام اصلی ندارید.
داستان های واقعی بازاریابی
یوتیوب چیست؟ آموزش کار با یوتیوب + 6 راه کسب درآمد از آن
وفاداری مشتری (Customer Loyalty) چیست؟ 15 راه افزایش وفاداری مشتریان
وبلاگ نویسی | 17 نکته برای وبلاگ نویسان
میخوای تازه شروع کنید؟
مراحل قدم به قدم برای مهاجرت به گوگل آنالیتیکس 4 (GA4)
منابع موزیکهای بدون کپیرایت برای اینستاگرام و یوتیوب
4 تغییر بزرگ در گوگل آنالیتیکس 4 که باید بدانید
مشکل از دسترس خارج شدن گوگل ادز برای کاربران ایرانی برطرف شد
آشنایی با گوگل آنالیتیکس 4 ابزار تحلیل دادهها
پرفورمنس مارکتینگ (Performance Marketing) | بازاریابی عملگرا چیست؟
برندسازی (Branding) چیست؟ 7 تکنیک برندینگ برای مبتدی ها
پرسونا چیست؟ آموزش قدم به قدم طراحی پرسونا مشتری
چرا نرم افزار CRM برای کسب و کار شما ضروری است؟
بازاریابی موتورهای جستجو (SEM)
چگونه HTTPS امنیت وب سایت شما را حفظ می کند؟| تفاوت آن با HTTP
لذت یادگیری رایگان در خبرنامه ما
اگر در فکر داشتن یک کسبوکار موفق در بازار آنلاین هستید، جای درستی آمدهاید! دیجیتال مارکتینگ دانش پولسازی کسب و کارها از فضای دیجیتال است و ما با جامعترین دورههای آموزش دیجیتال مارکتینگ شما را به یک متخصص تمام عیار تبدیل خواهیم کرد.
داستان هایی برای فروش
فروش فقط این نیست که خریداری را مشتاق خرید کالا ها یا خدماتمان کنیم بلکه، کار اساسی تر آن است که بر مردم آنچنان تأثیر بگذاریم که تصمیم به تغییر بگیرند-آنچنان تأثیری که به آنچه شما باور دارید، اعتقاد پیدا کنند. این کاری نیست که فقط فروشندگان بزرگ میتوانند بکنند بلکه، رهبران مؤثر، معلمان، سیاستمداران، مربیان و وکلای موفق نیز از پس آن بر میآیند.
بزرگترین رهبر تاریخ کیست ؟
زمانی که این سؤال را در کارگاهمان مطرح کردیم، یکی از داستان های واقعی بازاریابی اولین پاسخ ها همواره آبراهام لینکلن بوده است. لینکلن به عنوان یک رهبر تمام زندگی خود را صرف کارش کرد. او تلاش کرد تا ملتی را به قیمت یک جنگ داخلی در کنار هم نگه دارد.خوشبختانه لینکلن یکی از افراد مشهوری است که میتوان از آن به عنوان نویسنده و سخن پردازی برجسته نام برد که پی به قدرت داستان برده بود.
جف بیلز نویسنده در وبلاگ خود مینویسد لینکلن به جای سرزنش کردن ژنرالهای بیکفایت که مرتکب اشتباهاتی بزرگ در ابتدای جنگ داخلی شدند، برای آموزش و انگیزه بخشی آنها از طریق داستان اقدام کرد. لینکلن برای آنکه بتواند این سیاستمداران پژمرده را با اعضای کنگره آشتی دهد، داستانی ساخت و از آن برای حفظ مقام َآنها استفاده کرد.
لینکلن خود خیلی خوب پی به قدرت داستان برده بود که بتواند از این طریق ایده ها و باور های خود را به ” فروش ” برساند. این عبارت از خود اویت که در کتاب دونالد تی. فیلیپس با عنوان نگاه لینکلن به رهبری: استراتژی های اجرایی برای دوران سختی از وی نقل قول شده است:
من بخوبی میدانم که در میان عوام به یک داستان گوی قهار شهرت یافتهام، ولی من استحقاق این لقب را در معنای عام آن ندارم؛ چرا که این تنها داستان نیست که مدنظر است بلکه، هدف و یا تأثیر آن است که همواره برای من جالب توجه بوده است. من اغلب از مباحثات طولانی و بیفایده با دیگران و یا توضیحات سخت و دشوار پرهیز میکنم و این کار را به عهده داستانهای کوتاهی میگذارم که میتوانند دیدگاه من را بخوبی روشن کنند. البته انتخاب یک داستان نامناسب میتواند لبهی ملامت را کند نماید، به همین دلیل است که به منظور حفظ احساسات جریحه دار شده و در یک کلام رسیدن به هدف، داستان مناسب خود را پیدا میکنیم. نه، من فقط یک داستان گوی ساده نیستم بلکه، داستان گویی مرا از پریشان خاطری میرهاندن و احساسات مرا بهراحتی بازگو میکند.
مسلماً سیاستمداران تنها افرادی نیستند که میتوانند از طریق داستان گویی بر دیگران تأثیر بگذارند و به اهداف خویش برسند. در حرفهی وکالت، نیز این توانایی مورد نیاز است که وکلا بتوانند نظر قاضی و هیئت منصفه را طبق نظر خود تغییر دهند. محاکمه رسوایی برانگیز ا.جی. سیمپسون را در سال 1995 به یاد آوردید.
تیم حقوقی رابرت شاپیرو جهان را با مجاب کردن هیئت منصفه شگفت زده کرد و توانست به آن ها بقبولاند که ا.جی.سیمپسون در قتل همسر سابق خود نیکول بروان و دوستش رونالد گلدمن گناهکار نبوده است. آنها چگونه این کار را کردند؟ شاپیرو در کتاب خود با عنوان در جستجوی عدالت: خلاصهی دعوی خواهان در پرونده ا. جی. سیمپسون، توضیح میدهد که تیم حقوقی دادگاه را با برقراری ارتباط با هیئت منصفه آغاز کردند- ارتباطی که بر پایهی داستان شکل گرفت و با عبارات محکمی شروع شد.
تیم حقوقی داستانی از زندگی ا.جی.سیمپسون چه حسی داشت و چه فکر میکرد. وکلا حتی از مسافرینی که با سیمپسون در یک پرواز بودند نیز استفاده کردند تا بتوانند احساسات سیمپسون را در آن لحظه قبل از رسیدن به لس آنجلس در روز قتل توصیف کنند.
به طور خلاصه میتوان گفت که تیم وکلای مدافع سیمپسون میدانستند که باید رفتار وی را انسانی جلوه دهند و نیز میدانستند که باید این کار را به تأثیرگذارترین حالت ممکن انجام دهند.
داستان بن:
تو دربارهی چه چیزی صحبت میکنی ؟
پس از آنکه کتاب شایپرو را خواندم، با او تماس گرفتم. میخواستم از او بپرسم که چگونه از داستان بهره گرفت تا بتواند در ماجرای سیمپسون، هیئت منصفه را به باوری برساند که دلخواه خودش بود.
متأسفانه، اشتباهی که کردن این بود که حقیقت را به او گفتم که کتابش در مورد دادگاه سیمپسون را خوانده ام؛ چرا که او در این کتاب نوشته بود که از مصاحبه دربارهی ماجرای سیمپسون بیزار است و احساس میکند که به او اهانت میشود. او با بیحوصلگی به من گفت: چه چیزی را میخواهید بدانید؟
برای او توضیح دادم که اعتقاد دارم در جامعهی ما از داستان گویی خیلی کم استفاده نمیشود ولی او حرف من را قطع کرد و گفت: خیلی کم؟ دربارهی چی حرف میزنید؟ به نظر من که استفادهی کمی از داستان نمیشود. این دقیقاً همان کاری است که ما در جلسهی دادگاه انجام دادیم. این همانند کاری است که ما همیشه انجام میدهیم. قبل از آنکه بتوانیم جوابی به او بدهم، او مکالمه را قطع کرد و گفت که باید برود. این تماس تلفنی بیش از دو دقیقه طول نکشید. من از اینکه نتوانسته بودم زمان بیشتری را با او حرف بزنم، ناامید شدم. قبل از آن امید داشتم که بتوانم با او مصاحبهای ترتیب دهم. ولی به جای آن او به من به طریقی فهمانده بود که امثال ما احمقیم.
شب همان روز ماجرای تماس تلفنیام را با همسرم در میان میگذاشتم که ناگهان این فکر به ذهنم خطور کرد که: شاپیرو همهی آن چیزی که من نیاز داشتم را به من گفته است. پیام اصلی او این بود: شاید نابغه های فروش مانند تو هنوز پی به قدرت داستان گویی نبرده باشید، اما ما متخصصان حقوقی مدت هاست که از این حقیقت با خبریم. و او راست میگفت.
داستان گویی برای فروش
شما چه بخواهید یک ایده، باور، نکته، یک کالا و یا خدماتی را ترویج دهید، هدف همواره یکی است، اینکه بتوانید بر دیگران تأثیری بگذارید که به آنچه شما باور دارید، اعتقاد پیدا کنند. تمام این ها نوعی فروش است.
داستان مایکل:
چگونه مشتریان ما را محرم خود بدانند
وقتی من در سال 1975، فروش نسل اول سیستم های ام آر پی را آغاز کردم، با اینکه هیچ آموزش رسمیای برای این کار ندیده بودم، ولی 7500 ساعت را در قسمت خدمات مشتریان شرکت زیراکس در خدمت مشتریان بودم و به آن ها کمک میکردم تا بتوانند از نرم افزارهای تجاری ما برای شرکت خود استفاده کنند. بهویژه، من به افرادی از قبیل کنترلکنندهها، مدیران حقوقی، مدیران امور مالی و سایر مدیران کمک میکردم که بتوانند وظیفهی خویش را بهتر انجام دهند.
پس از مدتی من توانستم رایجترین سؤالات و نیازهای افراد و سایر مشاغل خاص را در شرکت های صنعتی بفهمم. بنابراین، زمانی که با یک مشتری جدید مواجه میشدم، به تعریف کردن داستانی دربارهی اینکه زمانی به شخصی با همین مشکل چگونه کمک کردهام، میپرداختم. دربارهی اینکه مشکلش دقیقاً چیست، و پس از آن بود که او شروع میکرد به توضیح دادن درباره اینکه به چه چیزی نیاز دارد. این یکی از انواع داستانی بود که به من همیشه کمک میکرد تا با مشتریانم ارتباط برقرار کنم و کاری کنم که آنها به من اعتماد کرده و مرا محرم اسرار خود بدانند و مشکلاتشان را با من در میان بگذارند: اوه! من هم دقیقاً همین مشکل را دارم … .
تنها دلیلی که من بدون هیچ آموزش رسمی، از داستان استفاده میکردم این بود که این تنها کاری بود که بلد بودم . من قبل از آن پشت یک میز خدمات مشتریان بودم و بنابراین به تمامی داستانهای مشتریان بهویژه مشکلاتشان و اینکه سیستم ما چطور توانسته مشکلات آن ها را حل کند، آگاه بودم.
استفاده از داستان الهام بخش است. متأسفانه، من در اولین جلسهام برای فروش به داستان متوسل نشدم و همین باعث شد فروش های بعدیام چندان موفقیتآمیز نباشد. من در آن زمان نمیفهمیدم که داستان گویی چقدر میتواند مفید باشد. من فکر میکردم که داستان تنها یک شروع به نسبت خوب است، راهی برای برقراری ارتباط. اگر چیزهایی که اکنون دربارهی واکنش مردم به داستان میدانم، آن زمان میدانستم، در تمام طول مدت فروش از داستان استفاده میکردم و میتوانستم بسیار موفقتر باشم.
داستانهای نکته دار
به داستانهایی فکر کنید که در زندگی شخصی خود تعریف میکنید و نکته هایی که در این داستانها نهفته است. در زندگی اغلب ما داستانهای فکاهی وجود دارد-داستانهایی که معمولاً برای باز کردن یخ مهمانی ها تعریف میکنیم تا مردم را بخندانیم. داستانهایی هم هستند که ما گاهی برای نصیحت کردن دوستانمان از آنها استفاده میکنیم و یا حکایت های پندآمیز که باعث میشود دیگران اشتباهاتی را که ما مرتکب شده ایم، تکرار نکنند. اگر شما دارای فرزند باشید، حتماً تا به حال موقع خواب برای آن ها قصه تعریف کردهاید. شاید هم تابهحال قصه هایی تعریف کردهاید که به نکتهای خاص در آنها اشاره کنید.
من میخواهم شما را مطمئن کنم که تمام داستانهایی که برای تأثیر گذاشتن بر یک خریدار ممکن است تعریف کنید، نکته هایی در خود نهفته دارند. یک راه شروع خوب این است که چرخهی خرید مشتری خود را در نظر بگیرید، برای مثال، اینکه چه مراحلی باید طی شود تا خریدار در نهایت به این نتیجه برسد که برای خرید تصمیم بگیرد. چرخهی خرید شامل هر تعداد مرحلهای میتواند باشد که این بستگی داستان های واقعی بازاریابی به صنعت یا کالای شما، میزان خرید، طول مدت زمان خرید، تعداد افرادی که در این تجارت سهیم هستند و در فرآیند تصمیمگیری نقش دارند و پیچیدگی چیزی دارد که قرار است در این چرخه تغییر کند.
این مقاله بخشی از «کتاب فروشندگان بزرگ چگونه عمل میکنند؟ اثر مایکل تی. بازورث – بن زولدان » است.
دیدگاه شما