تفکر همگرا در برابر تفکر واگرا
نتایج جستجو برای: تفکر واگرا
تعداد نتایج: 11309 فیلتر نتایج به سال:
اثر بخشی آموزش تفکر واگرا بر خلاقیت کودکان
زمینه: پژوهشهای زیادی به بررسی خلاقیت در بسترهای گوناگون پرداختهاند. هدف: این مطالعه با هدف بررسی اثربخشی آموزش تفکر واگرا بر خلاقیت کودکان پیش دبستانی انجام شد. روش: در این مطالعه شبه آزمایشی، تعداد 80 نفر از کودکان مقطع پیش دبستانی، با رعایت همتاسازی بر مبنای آزمون هوش(آزمون هوش گودیناف- هریس)، به طور تصادفی در دو گروه آزمایشی (40 نفر) و کنترل (40 نفر) قرار گرفتند.گروه آزمایشی تعداد 19 ج.
بررسی نقش نواحی آهیانه خُلفی در تفکر خلاق واگرا از طریق تحریک جریان مستقیم فراجمجمهای (tDCS)
خلاقیت بهعنوان توانایی تولید ایدهای که هم اصیل و هم ارزشمند است، تعریف میشود. مطالعات شناختی و عصبشناختی به بررسی خلاقیت غیرکلامی و زیربناهای عصبی آن پرداختهاند. مطالعه حاضر، باهدف تعیین نقش ناحیه آهیانه خُلفی در تفکر خلاق غیرکلامی از طریق تحریک جریان مستقیم فراجمجمهای (tDCS) انجام شده است. این پژوهش بر حسب هدف کاربردی وبر حسب روش گردآوری اطلاعات، آزمایشی با پیشآزمون و پسآزمون به همراه گ.
بررسی الگوهای الکتروآنسفالوگرافیک نیمکرههای مغز در هم نوسانی باند تتا در طی تفکر همگرا و واگرا
هدف پژوهش حاضر بررسی تغییرات الکتروآنسفالوگرافیک نیمکرههای مغز در طی تفکر همگرا و واگرا بود. به منظور انجام این پژوهش با روش نمونهگیری در دسترس تعداد 34 آزمودنی (19 پسر و 15 دختر) انتخاب شدند و در سه موقعیت آزمایشی حالت آرامش، تفکر همگرا و تفکر واگـرا قـرار گرفـتند. در هـر سـه موقعیت امواج مـغزی آزمودنـیها با استفاده از دستگاه الکتروآنسفالوگراف در 19 کانال ثبت شد. امواج مغزی ثبت شده (EEG)، د.
پیش بینی تفکر واگرا براساس هوش و ابعاد شخصیت در میان دانشجویان
تورج هاشمی, touraj hashemi عضو هیأت علمی دانشگاه . shahram vahedi عضو هیأت علمی دانشگاه . mohamad tabatabaie دانش آموخته دکتری .
پژوهش با هدف پیش بینی تفکر واگرا براساس دو مؤلفۀ هوش و ابعاد شخصیت بر روی دانشجویان اجرا شد. روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعۀ آماری 1600 نفر از دانشجویان پسر فنی و حرفه ای آموزشکدۀ سما کرج سال تحصیلی92ـ1391 بودند که با استفاده از معادلۀ نمونه گیری لوی و لمشو (1999) از بین آنها، 157 نفر از رشته های مختلف به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری شامل آزمون ماتریس پیش رو.
تفکر همگرا در برابر تفکر واگرا
” به نام آفریننده اندیشه های زیبا “
ای برادر تو همان اندیشه ای ما بقی تو استخوان و ریشه ای
گر گل است اندیشه تو گلشنی ور بود بد خار هیمه گلخنی
همراهان همیشگی سلام، امید آن دارم فعالیت های شما عزیزان پرتلاش در شرکت فرآورده های نسوز ایران همچون گذشته در آسمان صنعت، پر افتخار و بالنده بدرخشد و جلوه گری کند. این شماره ما به ” اندیشه ورزی سازمانی” اختصاص دارد.
به گذرواژه ها از ذهن ” فکر” میگوییم و به پردازش افکار مختلف و اصطلاحا فرآوری آنها ” تفکر ” گفته میشود. حال به خروجی تفکر، ” اندیشه ” میگوییم. انسان اندیشمند هم به کسی گفته می شود که درباره دانشهای خود، وضعیت موجود خود و آینده های محتمل و مطلوب بررسیهای تفکر همگرا در برابر تفکر واگرا لازم را دارد و آگاهانه تصمیم میگیرد. اما بعضی افراد صرفاً دانش اندوز هستند و علیرغم دانش بالا، رویههای تصمیمگیری ضعیف و ناکارآمدی دارند، به عبارت دیگر این اندیشه است که برای ما قدرت درک می آورد و اساسا منظور از فرد دانا؛ یعنی دانشمند اندیشمند. چنین فردی است که حکیم فردوسی درباره او می گوید:
توانا بود توانا بود هرکه دانا بود ز دانش دل پیر برنا بود
اگر جز این باشد باید گفت که دانش منهای اندیشه هرگز باعث توانمندی نشده و نخواهد شد. در روی دیگر سکه دانائی، نادانی را داریم و نادان فردی است که بر اساس دانائی خود عمل نمیکند و به گفته حضرت سعدی:
علم چندان که بیشتر خوانی چون عمل درتونیست نادانی
اکنون نکته مهم این است که آیا اندیشیدن هنر و تکنیک خاصی دارد یا صرف تصمیم به اندیشیدن، اندیشه ورزی حاصل میشود؟ پاسخ این است که با دانستن فنون اندیشیدن، اندیشه ورزی ما مهندسی و اثربخش خواهد شد. پس بهتر است در آغاز با انواع اندیشیدن آشنا شویم:
تفکر همگرا: تفکر همگرا یعنی رفتن دستهجمعی به سوی یک ایده مشخص با ایده های مشابه، چیزی که گاه به آن Idea Fixation میگوییم. افرادی که به شیوه همگرا (convergent) فکر میکنند اگر پاسخی به ذهنشان برسد دیگر به سادگی نمی توانند به پاسخ دیگری فکر کنند. اگر هم چنین کنند پاسخهای دیگر ماهیت متفاوتی نخواهند داشت، بلکه کمابیش تغییر یافته همان انگیزه اصلی خواهند بود، افراد همگرا اندیش حتی اگر در لحظه نخست چند ایده متفاوت به ذهنشان برسد به سرعت آنها را به نفع یکدیگر حذف میکنند و فهرست آنها هر لحظه کوچک و کوچکتر می شود.
تفکر واگرا: گیلفورد در دهه ۵۰ میلادی بحث تفکر واگرا را مطرح کرد و آن را در برابر تفکر همگرا قرار داد و این دو قطب تفکر همگرا و واگرا به پایه اصلی آموزشهای مهارت های حل مسئله تبدیل شده است.
برخی بصورت اغراقآمیز میگویند که تفکر واگرا دقیقا معادل مفهوم خلاقیت است، حال آن که این چنین نیست، هرچند تحقیقات متعددی از این فرضیه پشتیبانی می کنند که تفکر واگرا با خلاقیت ارتباط زیادی دارد. برخلاف اینکه ما می پنداریم بخش عمده فعالیتهای سازمانی با رویکرد خلاقانه پیش می رود اما ورنر راینارنز در مقاله خود که در سال ۲۰۱۳ در نشریه کسب و کار هاروارد منتشر شد، بر این نکته تاکید کرد که هنوز هم تفکر واگرا و خلاقیت در حل عملی مسائل سازمان رواج بسیار کمی دارد و بسیاری از ما به شکلی آموزش دیده و تربیت شده ایم که ذهنمان به سمت الگوهای همگرا سوگیری دارد و حال آنکه باید به سمت نوآوری حرکت کرد، به گفته مولانا:
نوبت کهنه فروشان درگذشت نو فروشانیم و این بازار ماست
تفکر سیستمی: همانگونه که میدانیم سیستم مجموعه ای از اجزای مرتبط است که در کلیت خویش برای ایفای وظیفه مشخص در کنش متقابل و هماهنگ با محیط است. در تفکر سیستمی، هر سازمان از سیستمها و خرده سیستم هایی تشکیل یافته که در دل مجموعه محیطی بزرگ قرار گرفته اند، هر سیستم شامل ورودی، خروجی، پردازش و بازخورد است. بنابراین داشتن تفکر سیستمی برای یکایک کارکنان سازمان بسیار حائز اهمیت است. در نگاه تفکر سیستمی اگر خروجی ما از خروجی مورد نظر فاصله کم و بیش چشمگیری داشت با استفاده از feedback(بازخورد) ورودی یا فرآیند را تغییر داده و برنامه ریزی مجدد (Replanning) میکنیم. در واقع ما در تفکر سیستمی با کل نگری مواجهیم و الگوها و ساختارها را در پیوند با یکدیگر مورد بررسی قرار میدهیم به گونهای که تغییر کوچک در قسمتی به تغییرات اساسی میانجامد به گفته شیخ محمود شبستری:
جهان چون زلف و خط و خال و ابروست که هر چیزی به جای خویش نیکوست
اگر یک ذره را برگیری از جای خلل یابد همه عالم سراپای
تفکر انتقادی: فردی دارای تفکر نقادانه (انتقادی) است که قادر است پرسش های مناسب بپرسد و اطلاعات مربوط را جمعآوری کند. سپس با خلاقیت آنها را دسته بندی کرده و با منطق استدلال کند و در پایان به یک نتیجه قابل اطمینان درباره مسئله برسد این بعد از تفکر کاملا اکتسابی است. این تفکر در عصر اخیر با استفاده از اندیشههای رنه دکارت جان تازه یافته است. ادوارد گلاسر درباره تفکر انتقادی این چنین می گوید: تلاش مداوم برای بررسی هر باور در پرتو شواهد پشتیبان و نتایج بعدی، با تفکر انتقادی هر لحظه اندیشه ما نو میشود و به گفته زنده یاد منوچهر آتشی:
آید بهار و پیرهن بیشه نو شود زیباتر آورد گل اگر ریشه نو شود
زیباست روی کاکل سبزت کلاه تو زیبا تر آنکه در سرت اندیشه نو شود
از دیگر مباحث تفکر که در بحث اندیشه ورزی کاربرد دارد میتوان به تفکر عملیاتی، تفکر استراتژیک (راهبردی)، تفکر سازمان دهنده، تفکر ارزیابانه و… اشاره نمود. هر یک از مدلهای تفکر فوق مستلزم کارگاههای آموزشی خاص، مطالعه کتب تخصصی مربوط و برگزاری جلسات هم اندیشی است که از ترکیب عالمانه آنها اندیشه ورزی صحیح محقق خواهد شد. به یاری خدا در شماره بعدی به آسیب شناسی اندیشه ورزی خواهیم پرداخت. تمرین ما تا شماره بعد این باشد که اندیشههای ناب که جهان و در مقیاس سازمانی تحول ایجاد کردهاند را بررسی نموده و به آنها بیندیشیم و به گفته شیخ اجل:
جزئیات مقاله
اگر هیچیک از اصول تفکر خلاق در حل مساله به یادتان نمیماند و آنها را فراموش میکنید این یکی را سعی کنید از یاد نبرید:هنگامی که در پی حل یک مساله هستید، مرحله ارزیابی ایدهها را از مرحله طراحی و ایجاد راهحلها جدا کنید.شما هیچگاه به پتانسیل و توان کامل خلاقیت خود در حل مسائل دست نخواهید یافت مگر اینکه این اصل را هربار که تفکر همگرا در برابر تفکر واگرا راهحلها را ایجاد و راهکارهای حل مساله را تعریف میکنید، بهکار بگیرید و رعایت کنید. دلیل این اصل مهم، نکتههایی ساده است که به آنها خواهیم پرداخت .
تفکر واگرا - تفکر همگرا
حل مساله بهصورت خلاقانه یا حل خلاقانه مسائل، نیاز به هر دو نوع تفکر دارد. هم نوع تفکر واگرا و هم تفکر همگرا. در ایجاد ایدهها، نوع تفکر موردنیاز، تفکر واگرا است. بدیهی است که شما میخواهید به هر تعداد که میشود و امکانپذیر است، ایده خلق کنید و راهحل طراحی کنید و این بهجز از تفکر واگرا برنمیآید. در مقابل، ارزیابی راهحلها و سبک و سنگین کردن ایدهها، نوع تفکر همگرا را نیاز دارد. در اینجا شما میخواهید که استخر ایدهها و مخزن راهحلها را هرچه کوچکتر کرده و از بین آنها بهترین راهحل را انتخاب کنید. انگار که یک ماهی بزرگ اما لغزان را از حوضی کوچک، صید کنید. توجه داشته باشید اگر تلاش کنید که هر دو نوع فعالیت فکری یعنی هم تفکر واگرا و هم تفکر همگرا را بهصورت همزمان انجام دهید، تا حد زیادی همراه با قطعیت به شما میگویم نمیتوانید هیچیک را به خوبی انجام دهید .
روش افراد ماهر در حل موثر مسائل: افرادی که فعالیتها و روشهای حل مساله را بهصورت موثری انجام میدهند و آنهایی که در حل موثر مسائل، مهارت یافتهاند، دریافته و فراگرفتهاند که این دو فعالیت و این دو نوع روش فکر کردن را از هم جدا کنند. آنها ابتدا ایدهها را خلق کرده و راهحلها را شناسایی کرده و سپس به ارزیابی آنها میپردازند .
روش افراد مبتدی حلکننده مسائل: اما آنهایی که در سطحی عادی و معمولی به حل مسائل میپردازند، یک رویکرد متوالی و متناوب را بهکار میگیرند: رویکرد خلق – ارزیابی – خلق – ارزیابی – خلق و. و همین طور پیش میروند .
این افراد یعنی حلکنندگان عادی مسائل، فعالیت خلق ایده و فعالیت ارزیابی راهحلها را بههم میآمیزند. آنها بهندرت به ایجاد راهحل و طراحی ایده بعدی فکر میکنند زمانی که هنوز ایده قبلی را کاملا تحلیل نکرده و همه مسائل و جنبههای مربوط به آن راهحل را بررسی نکردهاند. برخی مواقع هم به همان ایده اولیه چسبیده و توانایی بیرون رفتن از مرزهای راهحل ابتدایی را نخواهند داشت .
نتیجه این روش، معمولا تعداد اندکی ایده که بیش از حد لازم، تحلیل و بررسی شدهاند خواهد بود. حتی ممکن است که یکی دو سه ایده، بیشتر ایجاد نشود یا اگر ایدههای دیگری هم مطرح شود معمولا ماهیت همان ایدههای اولیه را خواهند داشت و پیرامون همان طرح اولیه و با اندکی تغییرهای جزئی به گردش میپردازند .
برای بسیاری از افراد، این روش حل مساله، طبیعی بهنظر میآید. آنها از این روش، بارها و به تکرار استفاده کردهاند و باز هم آن را به کار خواهند بست چراکه همیشه، همینطوری فکر کرده و مسائل و مشکلات سازمان یا خودشان را به همین منوال، حل کردهاند .
مشکل اصلی این روش آن است که حل مسائل به این صورت، بدترین رویکرد برای خلق راهحلها و طراحی ایدههای حل مساله است. بههم آمیختن و قاطی کردن فعالیتهای خلق ایدهها و ارزیابی کردن آنها، معمولا تعداد کمی ایده بهدست میدهد و شرایطی را باعث میشود که به تفکر خلاق و حل خلاقانه مسائل منجر نخواهد شد .
نه کاملا قطعی اما بهصورت نسبی میتوانم بگویم که در مرحله اول و خلق راهحلها، آنچه بیشتر اهمیت دارد، کمیت و تعداد ایدههاست در حالی که در مرحله ارزیابی و بررسی ایدهها ما بیشتر بر کیفیت و مرغوبیت راهحلها تمرکز میکنیم. هرچه تعداد ایدهها بیشتر باشد (حتی ایدههایی که در نظر و قضاوت اولیه، مناسب نیستند و حتی غیرمنطقی و احمقانه بهنظر میآیند) امکان و احتمال اینکه به راهحل مطلوب و بهینهای برسیم بالاتر میرود .
همچنین طراحی و خلق طرحها و ایدهها، حاصل فعالیتهای ذهنی خلاقانه است و میدانید که مربوط به عملکرد نیمکره راست مغز است و تحلیل منطقی و ارزیابی پیشنهادها و طرحهای بدیل به لحاظ هزینه، زمان، عملی بودن و. مرتبط با عملکرد نیمکره چپ مغز است. میدانید افرادی که همزمان بتوانند عملکردی در سطح بالا از دو نیمکره مغز خود بگیرند بسیار کم هستند .
این هم دلیل دیگری است که توصیه میکنیم فعالیتهای تولید طرحها و ایدهپردازی را ابتدا انجام داده و بعد از آن به ارزیابی راهحلها بپردازید. سخن آخر اینکه پیش از آنکه شروع به ایجاد و خلق ایدهها کنید، حال چه بهصورت فردی و چه بهصورت تیمی، به خاطر داشته باشید که بهترین راه تفکر همگرا در برابر تفکر واگرا برای بهدست آوردن ایدههای باکیفیت و مرغوب این است که قضاوت در مورد راهحلها و ارزیابی ایدههای حل مساله را به بعد موکول کنید. تحلیل، تفکر و بررسی را بگذارید برای بعد. فقط پس از آنکه همه راهحلهای ممکن و ایدههای بدیل را شناسایی و تعریف کردید به ارزیابی و بررسی راهحلهای مساله بپردازید .
اهميت خلاقيت و روش هاي عملي پرورش آن
در ادامه بحث ابعاد مختلف تحصيلات در مقطع ابتدايي ، به اهميت خلاقيت و روش عملي پرورش آن مي پردازيم .
پيش فرضهاي موجود در زمينه تعليم و تربيت در مورد خلاقيت ، عبارتند از:
1-همه انسانها داراي درجات مختلفي از خلاقيت هستند. محيطهاي آموزشي بايد جهت پرورش خلاقيت ، فرصتهاي مختلفي را براي کودکان فراهم نمايند .
2-خلاقيت ذاتي و اکتسابي است و مي توان آن را پرورش داد . با بکار گيري روش هاي درست پرورش خلاقيت ، دانش آموزان در سطوح مختلف ، هنر، علم ، خلاقيت و . را ياد مي گيرند .
3-مبناي پرورش قوه خلاقيت ، تخيلات مي باشد . برخي از مربيان ، تخيلي بودن دانش آموزان را امر مضري مي دانند . در صورتي که تأثير بسزايي در امر خلاقيت مي گذارد.
خلاقيت
خلاقيت به معناي خلق و آفرينش انديشه ها ، ايده ها ، افکار نو و بديع، متفاوت نگريستن به امور، عبور از مرز دانسته هاي محدود به حيطه نادانسته هاي نامحدود ، کشف و ابداع راه حل هاي جديد براي يک مسأله است. خلاقيت ، تشخيص و بيان مسأله و ارائه راه حلهاي جديد براي آن است .
ويژگيهاي دانش آموزان خلاق ، عبارتند از :
1-دوري از عرف و عادات معمول جامعه و روي آوري به راههاي ديگر .
2-آنها از ابراز وجود و عقيده مخالف با ديگران هراسي ندارند.
3-از تحقير و تمسخر ديگران در برابر ايده هاي خود ، ترس ندارند .
4-علاقمند به ابراز عقيده و خلق ايده هاي نو هستند .
5-روح پرسشگر و کنجکاوي دارند .
6-به راههاي پذيرفته تفکر همگرا در برابر تفکر واگرا شده و مقبول اکتفا نمي کنند .
7-داراي هوش سرشاري مي باشند،چون يکي از ضروريات خلاقيت، هوش است ، ولي افراد با هوش ، لزوماً خلاق نيستند .
8-تابع و دنباله روي ديگران نيستند و به طور مستقل عمل مي کنند .
هوش افراد نابغه ، بالاتر از 140 است در حالي که بر اساس تحقيقات انجام شده ، افراد خلاق ، بهره هوشي بين 97 و 126 دارند . لزوماً همه خلاق ها، نابغه و سرشار از هوش نيستند .
انواع تفکر
تفکر را مي توان به دو دسته همگرا و واگرا تقسيم نمود.
تفکر واگرا به معناي ارائه راه حلهاي جديد در حل مسأله است . در تفکر واگرا ، خلاقيت مطرح است .
تفکر همگرا به معناي ارائه راه حلهاي قديمي در برابر يک مسأله است. تفکر همگرا همان تفکر منطقي است .
تفکر همگرا و واگرا با يکديگر متفاوتند . جهت تفکر همگرا به سمت عرف و عادات جامعه ، راهها و افکار پذيرفته شده است ، ولي تفکر واگرا از عرف و عادات دور مي شود و سنت شکن است . در تفکر همگرا ، امور، مربوط به هم در نظر گرفته و امور نامربوط کنار گذاشته مي شوند، ولي در تفکر واگرا، بين امور نامربوط ارتباط برقرار مي شود .
فردي که داراي تفکر خلاق است ، سعي مي تفکر همگرا در برابر تفکر واگرا کند ، عناصر و اجزاء نامربوط را به هم متصل کند .
در تفکر همگرا ، امکان اشتباه نيست و فرد سعي دارد ، از اشتباه پرهيز نمايد . در تفکر واگرا و خلاق ، به فرد فرصت اشتباه داده مي شود .
براي تفکر منطقي و همگرا ، جهت مشخص است ، اما مسير خاصي در تفکر وجود ندارد و مقصد مشخص نيست .
در سيستم آموزشي ، اين دو نوع تفکر را مي توان به صورت موازي و از طريق فعاليتهاي مختلف، پرورش داد و لزوماً ، يکي بر ديگري مقدم نيست. معلم مي تواند در يک درس ، تفکر همگرا و منطقي را مطرح کند و در دروس، شرايط و فرصتهاي يادگيري ديگر ، از تفکر واگرا استفاده نمايد و به دنبال تقدم و تأخر نباشد. در ادامه بحث مربوط به خلاقيت ، به روشهاي عملي پرورش خلاقيت در مرحله ابتدايي مي پردزايم و نظريات دانشمندان معروف را در مورد عوامل موثر بر آن توضيح مي دهيم . ما در اينجا روش " بارش مغزي " يا " طوفان مغزي " و روش بديعه پردازي گاردون را توضيح مي دهيم.
روشهاي عملي پرورش خلاقيت
روشهاي عملي پرورش خلاقيت عبارتند از :
1-داستانگويي و قصه نويسي : از کودکان بخواهيد که داستان ، شرح حال يا انشاء بنويسند.
2-شرح حال نويسي و انشاء نويسي .
3-امور هنري از قبيل نقاشي : براي مثال ، کودک مي تواند نقاشي آزاد بکشد و تخيلاتش را روي کاغذ بياورد .
4-بيان شرح حال و زندگي بزرگان : براي مثال ، ما مي توانيم طي فيلمي، نحوه خلاقيت افراد و مشکلات آنها را به نمايش در آوريم .
5-استفاده از روشهاي تدريس متنوع : در تدريس موارد مختلف ، هيچ گاه نبايد از روش و الگوي واحدي استفاده نمود ، افکار قالبي را در کودکان ايجاد نکنيد و پرسش و پاسخها بايد در کلاس درس ، آزاد باشند ، نه قالبي و محدود .
6-ايجاد فرصت براي يادگيري اکتشافي : به کودکان اجازه دهيد که اطلاعات معلم را به طور شخصي کشف نمايد .
7-تشويق دستاوردهاي خلاق کودکان : در صورت نشان دادن کاردستي، داستان و خلاقيت ، حتماً کودک را تشويق نماييد و اجازه انتقاد سازنده و فرصت رد نظريات علمي را به او بدهيد . در زمينه پرورش خلاقيت ، مي توان گفت : معلم خوب کسي است که به دانش آموزان فرصت رد نظريات و قوانين علمي پذيرفته شده را بدهد .
عوامل خلاقيت
در بحث خلاقيت ، سه عامل مهم مطرح است که عبارتند از :
1-معلم
معلم بايد به رشته خود مسلط باشد ، عشق به معلمي و علاقه به رشته تحصيلي نيز در اين زمينه بسيار مهم مي باشد .
2-دانش آموز
توانايي ، علائق و سبک يادگيري دانش آموز ، بسيار اساسي است . بايد به دانش آموز آموخت که به سبک يادگيري مختص به خود آگاه باشد.
3-برنامه درسي
برنامه درسي و ساختار رشته نيز مهم هستند . منظور از ساختار رشته ، اين است که به افراد نشان بدهيم ، آن رشته انسجام خاصي دارد ، محتواي رشته و روش شناسي رشته را ارائه بدهيم ، از دانش آموزان بخواهيم که خلاء موجود در رشته را کشف کرده و از اين طريق، تخيل آنها را بر انگيزيم .
روشهاي پرورش خلاقيت
روشهاي پرورش خلاقيت ، روش بارش مغزي و روش بديعه پردازي هستند.
با توجه به محدوديت زماني در آموزش و پرورش ايران ، مسأله مهم اين است که معلم بايد چه زمينه هايي را به منظور پرورش خلاقيت کودک فراهم نمايد ؟
در سيستم آموزشي ، بايد دست معلم به اندازه کافي باز گذاشته شود، ساختار نظام آموزشي نبايد معلم را محدود به ارائه درس نمايد ، بايد امکانات مناسبي به منظور پرورش خلاقيتهاي کودکان ارايه داده شود و معلم اجازه مانور داشته باشد تا به منظور پرورش خلاقيت ، از حداقل زمان ، حداکثر استفاده را ببرد . در اين زمينه ، فعاليتهاي فوق برنامه از اهميت بسزايي برخوردار مي باشند .
عوامل مذکور ( معلم ، دانش آموز و برنام درسي ) بايد با يکديگر ارتباط داشته باشند ؛ چون تعامل بين آنها موجب خلاقيت کودکان مي شود.
روش " بارش مغزي " ، يعني اينکه معلم سوالي را مطرح مي کند و به دانش آموزان اجازه مي دهد تا کليه نظراتي را که به ذهنشان مي آيد ، بيان کنند ( خوب يا بد ) . نظرات آنها به هيچ وجه مورد ارزيابي قرار نمي گيرد . در نهايت ، پاسخهاي آنها که روي برگه A4 نوشته شده ، جمع آوري مي گردد، معلم با مقايسه تمام راه حلها ، بهترين پاسخ را بر مي گزينند و از اين طريق، ذهن به سمت سيال شدن سوق داده مي شود .
روش " بديعه پردازي " ، بيشتر در دوره ابتدايي به کار مي رود و منظور از آن، برقراري ارتباط و پيوند بين امور به ظاهر نامربوط مي باشد .
روشهاي مورد کاربرد در بديعه پردازي عبارتند از :
1-روش قياسي شخصي
معلم دانش آموز را ترغيب مي کند تا خود را به جاي چيزي بگذارد که هيچ ارتباطي به او ندارد و خود را توصيف نمايد . به طور مثال، يک شيميدان مي تواند ، خود را به جاي مولکولهاي اتم بگذارد.
2-روش قياس مستقيم
معلم از دانش آموز مي خواهد که دو امر کاملاً نامربوط را با يکديگر مقايسه نمايد . براي مثال ، از کودک مي پرسد که پوست بچه گربه نرم تر است يا يک زمزمه ؟ در واقع ، اين سوال به اين معناست که آن دو مسأله چقدر با هم متفاوتند .
3-تعارض متراکم
در اينجا يک پديده يا امر واحدي را با دو واژه کاملاً متعارض، مانند دوست - دشمن ، زندگي بخش - کشنده .توصيف مي کنيم . در اينجا مي توان از دو موضوع که به هم نمي خورند و شايد خنده دار نيز باشند ، استفاده نمود . مي توان يک امر واحد را در دو چارچوب فکري کاملاً متفاوت قرار داد . هر چه تفکيک اين دو مسأله از هم جذابتر باشند ، موجب انعطاف پذيري ذهني بيشتر ، تعميق مفاهيم و درک پديده ها در دانش آموز مي گردند .
تفکر سیستمی در موقعیتهای ابهامآمیز
تفکر سیستمی با موقعیتهای دنیای واقعی به عنوان سیستم برخورد میکند و اطلاعات بیشتری در مورد آنها کسب میکند. نگاه کردن به موقعیتها به عنوان سیستم، برای کاوش در آن موقعیت دیدگاه کاملا متفاوت اما قدرتمندی فراهم را میکند که به وسیلهی آن بینش و درک جدیدی به دست میآید. زیبایی تفکر سیستمی به جهانی بودن آن است؛ تفکر سیستمی میتواند در هر موقعیتی و به شیوهای موثر به متفکر اجازهی تصمیم گیری میدهد. برای فهمیدن چگونگی این فرآیند، این مطلب را دنبال کنید.
در این مطلب میخوانید
نحوهی استفاده از تفکر سیستمی
به تفکر سیستمی به عنوان رویکردی برای کنترل پیچیدگیها و ریسکهای همراه با کسب و کارها و مشکلات سازمانی و فرصتهای جهان مدرن نگاه میشود. اتخاذ تفکر سیستمی چارچوب بسیار قدرتمندی برای درک موقعیتهای پیچیده و مسائل را فراهم کرده و نهایتا منجر به روشن شدن یا حل شدن آنها میشود. تفکر سیستمی کاربردی جهانی دارد؛ از طراحی یک محصول و خدمت جدید تا تحلیل علل ریشهای مشکلات، مدیریت تحول و تغییر و اکتشاف و تکامل راهبردهای آتی را شامل میشود.
نحوهی استفاده از تفکر سیستمی وابسته به موقعیتها یا شرایط است، اما میشود از راهکارها و ابزارهایی برای کمک به «متفکر سیستم» استفاده کرد تا اصول و مفاهیم را اجرا کند. یکی از مدلهای مفید در اینجا از ادی ابنگ است که مدلی را برای صحبت در مورد انواع پروژهها تهیه کرده است، اما میتوان آن را گسترش داد تا انواع وضعیتها را نیز شامل شود. شکل (۱) چهار موقعیت اصلی را از لحاظ دانش انجام کار در برابر نحوهی انجام آن، نشان میدهد.
این چهار موقعیت به شرح زیرند:
- رنگآمیزی با اعداد: در این موقعیتها، آنچه باید انجام شود و دانش ما در مورد نحوهی انجام آن کاملا روشن است. تنها مسئله، پیروی از دستورالعملهاست و پس از آن راهحل خود به خود ظاهر خواهد شد.
- جستوجو: این موقعیتها، آنهایی هستند که آنچه باید انجام شود دقیقا روشن است اما دانشی در مورد نحوهی انجام آن وجود ندارد. مثال کلاسیک موقعیت جستوجو، نقل قولی از کندی است که میگوید:« پیش از اتمام این دهه، مردی به ماه سفر میکند و به سلامت به زمین برخواهد گشت.» کار کاملا واضح است، اما چگونه؟
- ساخت فیلم: این نوع موقعیت، جایی است که نحوهی انجام کار روشن است چراکه پیش از آن بارها انجام شده است، اما در مورد اینکه چه کاری باید انجام بگیرد، وضوح کافی وجود ندارد. با اینکه ساخت فیلم استعارهی خوبی است اما مثالهای بسیار دیگری هم هستند، مثلا معماری یک ساختمان. نسل انسان هزاران سال است که در حال طراحی و ساخت ساختمانهاست، اما هر کدام از آنها اغلب منحصر به فرد هستند.
- ابهامآمیز: این موقعیتی است که نه میدانیم چه باید انجام شود و نه میدانیم چطور
تفکر واگرا و همگرا
زیربنای تفکر سیستمی عملی، رویکردی اساسی برای کشف و اکتشاف از طریق تفکر واگرا و همگرا است.
تفکر واگرا به طور معمول رفتاری ناگهانی با روندی آزاد دارد و تفکر همگرا در برابر تفکر واگرا بسیاری از ایدههای خلاقانه در همین نقطه ایجاد میشوند. دلایل، عوامل و راهحلهای ممکن متعددی در مدت زمانی کوتاه شناسایی، کاوش و ارزیابی میشوند، و ارتباطات غیرمنتظره آنها از همین تفکر شناسایی و دریافت میشود. برخلاف اینکه تفکر واگرا برای ایجاد گزینههای مختلف استفاده میشود، تفکر همگرا برای ساماندهی و انتخاب مورد استفاده قرار میگیرد.
فرایند یا رویکرد تفکر واگرا یا همگرا، سنگبستر تفکر سیستمی است. هر زمان بخواهیم موقعیت پیچیدهای را درک کنیم، نقطهی شروع ابتدا تولید، جمعآوری و ایجاد اطلاعات خواهد بود و بعد از این مرحله است که اطلاعات مربوطه سازماندهی میشود. این رویکرد سنجش اولیه قبل از سنجش گزینهها را نادیده میگیرد.
ابزارهای تفکر سیستمی
ابزارها به این دلیل که چارچوبی برای تشویق تفکر واگرا یا همگرا در زمان و مکان مناسب فراهم میکنند، حیاتی هستند. آنها برای فرایند تفکر ساختاری فراهم میآورند. ابزارها همچنین به اشتراک گذاشتن دانش و درک از زوایای مختلف را تسهیل میکنند. همچنین، شواهد قابل دفاعی را فراهم میکنند که از هر استدلالی که در نتیجهی تفکر سیستمی به دست آید، حمایت میکنند. استفاده از ابزارهای شناختهشده و اثباتشده به حرفهایگری فرد یا تیمی که از آن ابزار استفاده میکنند، اضافه میکند.
ابزارها بخش مهمی از تفکر سیستمی هستند، زیرا کمک میکنند:
- تصویری کلی رسم کنید
- دیدگاههای متفاوت را دریافت و کدگذاری کنید
- از الگوهای پنهان پردهبرداری کنید
- ساختار طبیعی و وابسته را در معرض دید قرار دهید
معمولا ابزارهای تفکر سیستمی مبتنی بر نمودار هستند، چراکه کلمات به تنهایی بیش از حد خطی هستند و نمیتوانند ساختارها را به روشی معنیدار به تصویر بکشند. ابزارها کمک میکنند مدلها یا مثالهایی از موقعیتهای دنیای واقعی در دنیای سیستمها بسازیم، در آن کاوش کنیم تا به ادراک و فهمی که در جستوجوی آن بودهایم دست یابیم و سپس دانش به دست آمده را دوباره در دنیای واقعی به کار بگیریم.
ابزارهای بسیاری برای استفاده در تفکر سیستمی وجود دارد، و یکی از مهارتهای مهم متفکر سیستم انتخاب مناسبترین ابزار برای یک موقعیت مورد نظر است. به طور بالقوه تعداد موقعیتهای ممکنی که تفکر سیستمی بتواند در آن کاربرد داشته باشد، بینهایت است و تعریف کردن فرایندی همهجانبه که توضیح دهد کدام ابزار برای چه زمانی مناسب است، نه تنها غیرممکن است بلکه نامطلوب نیز هست. با این حال، داشتن درکی از نوع موقعیت میتواند هم رویکردی کلی به دست و هم ابزارهای مناسب را پیشنهاد دهد.
کاربرد تفکر سیستمی در موقعیتهای ابهامآمیز
موقعیتهای ابهامآمیز مهمولا نیاز به، بکار بردن چندجانبهی فرایند تفکر همگرا و واگرا دارد. اولین و شاید مهمترین مسئله، دیدگاه چشمانداز کلی جهانی است که همان دورنمایی از دید یک پرنده یا دید یک هلیکوپتر است که به ذینفعان اجازه میدهد افکار و درکشان را بروز داده و متوجه شوند. میتوان این دیدگاه چشمانداز کلی جهانی را متعاقبا بررسی کرد تا دورنماهای بالقوه را برای تحقیقات آتی کشف کنیم. هر یک از این چشماندازهای بالقوه در معرض فرایند واگرا-همگرای دیگری قرار میگیرند تا با جزئیات بیشتر و با وضوح بالاتر، جنبههای منتخب تصویر کلی مورد کاوش قرار بگیرند. این فرایند تصفیه میتواند به دفعات موردنیاز تکرار شود. در شکل (۳) این فرایند را مشاهده میکنیم.
برای انجام مراحل واگرا-همگرا برای مقابله با موقعیتهای ابهامآمیز، تعدادی از ابزارهای تفکر سیستمی قابل کاربرد هستند. این ابزارها در شکل (۴) با عنوان «نقشهی ابزارها» به تصویر کشیده شدهاند. نمودارهای مشابهی برای سه نوع دیگر از مدلهای موقعیتی موجودند که در شکل (۱) نشان داده شدهاند. شکل (۴) فرایندهای تصویر کلی- تصویر تفصیلی را از نظر ابزاری که میتواند برای کمک به متفکر سیستم استفاده شود، نشان میدهد. نکتهی مهم در مورد شکل (۴) آن است که برای استفاده از ابزارها حق انتخاب داریم. البته که استفادهی کورکورانه از ابزارها هیچ فایدهای نخواهد داشت.
دیدگاه تصویر کلی
دیدگاه تصویر کلی معمولا با ساخت یک نقشهی تاثیر ذینفع آغاز میشود تا موقعیت اصلی ذینفع مشخص گردد. از سوی دیگر یک تصویر غنی برای دریافت نظرات گروهی از ذینفعان در مورد موقعیت تحت بررسی ترسیم میشود. نقشهی تاثیر ذینفعان معمولا از ابزارهای تفکر واگرا همچون نمودارهای نزدیکی یا نمودارهای افشانه برای ایجاد اطلاعات در تفکر همگرا در برابر تفکر واگرا مورد موقعیت از دید یک ذینفع مشخص استفاده میکند. همگرایی با استفاده از نمودار چند علتی حاصل میشود.
نتیجهی این ابزارهای مختلف است که مورد کاوش قرار میگیرد تا چشماندازهای بالقوه برای بررسیهای آتی یافت شود. این دیدگاه تصویر کلی با رویکرد سیستمهای نرم بسیار منطبق است اما تعدادی ابزار جایگزین نیز ارائه میدهد. دیدگاه تصویر تفصیلی شامل یک فرایند متمرکز از همگرایی-واگرایی میشود تا چشماندازهای خاصی را که از دید کلی به دست آمده، بررسی کند. هدف این کاوشهای جزئیتر به دست آورد درک و همچنین شناسایی تغییرات بالقوه است. این ابزارها پابرجاتر و سفت و سختترند و وضوح بالایی از درک جنبهی خاصی از دید کلی را به دست میدهند. به علاوه، برای تغییر مستقیم تلاش میکنند.
مطالب مرتبط |
ویدئو آموزش مدلسازی سیستمهای دینامیکی با نرم افزار Vensim |
انباشت و جریان گام به گام: تبدیل از نمودار حلقههای علی معلولی |
مهارت های تفکر نقادانه |
دیدگاه تصویر تفصیلی
در دیدگاه تصویر تفصیلی، تاکید بر درک هدف و زمینهی فعالیت یا تغییری که در چشمانداز حاضر است قرار دارد. این ادراک ساخت مدلهای منطقی را مطلع کرده و اجازه میدهد آنچه ضرورتا نیاز است تا برای رسیدن به هدف انجام پذیرد- مثلا عملکردها یا زیرفرایندها – مشخص گردد. در اینجا ابزارهای مختلفی مثل یک مدل مفهومی یا نقشهی سیستمها یا نمودار جریان عملی هستند که میتوانند مورد استفاده قرار گیرند. در این حالت، درکی قدرتمند و منطقا قابل دفاعی از اقداماتی به دست خواهد آمد که باید رخ دهند تا به هدف نائل شویم. در واقع ما پیش از آنکه تصمیم بگیریم چطور راهحل تفکر همگرا در برابر تفکر واگرا را انجام دهیم، متوجه میشویم که چه کاری باید انجام پذیرد. بار دیگر این رویکرد از اتخاذ زودهنگام و ناگهانی راهحل اجتناب میکند و اجازه میدهد گزینههای جایگزین مورد بررسی قرار بگیرند.. برای هر عملکرد یا عمل مشخص، گزینههایی وجود دارد و رویکرد ما آن است که ابتدا آنها را مشخص کرده و سپس میان آنها تصمیمگیری کنیم. رویکرد معمول توسعه دادن تعدادی از راهحلهای مفهومی منتخب است که میتوانند به جهت توصیههایی برای ایجاد تغییر، سنجیده شوند.
برای یادگیری بیشتر مفاهیم ذکر شده و مطالعه کتاب ها، مقالات آموزشی و همچنین فیلمهای آموزشی می توانید از فروشگاه موسسه سمام دیدن فرمائید.
دیدگاه شما