مسئله سه جسم چیست و چرا حل آن اینقدر دشوار است؟
زمین، ماه و خورشید. نظرتان راجع به این ترکیب سهتایی چیست؟ زمین، ماه و خورشید در واقعیت سه جسم بسیار بزرگ هستند که در گوشهای از فضای بیانتها برای خودشان سیر میکنند. زمین به دور خورشید در حال گردش است، و ماه هم در حالی که زمین را در سفر فعلاً بیپایانش (!) دنبال میکند، به دور آن نیز در حال گردش است. این در حالی است که خورشید به عنوان یک ستاره به دور مرکز کهکشانمان میگردد. بنابراین، زمین و ماه نیز به دور هستهی راه شیری در حال گردشاند. خب، این گردشها خیلی خوب است! اما متأسفانه برخلاف آنچیزی که در کتابها آمده و از نیوتن برایمان به یادگار مانده، اگر موقعیت و سرعت حرکت هر یک از این سه کره را در اختیارمان قرار دهند، ما قادر به تعیین جهت حرکت آنها نسبت به یکدیگر نخواهیم بود. این مسئلهی سردرگمکننده در علم فیزیک «مسئله سه جسم» خوانده میشود. جالب است، نه؟ ولی به نظر میرسد حل مسئله سه جسم آنطور که ما تا پیش از این فکر میکردیم، دشوار و کمرشکن نباشد.
مسئله سه جسم کلاً یعنی چه؟
قبل از این که وارد صحبت اصلیمان شویم، اجازه بدهید یکبار دیگر دغدغهی اصلی این متن را به شکلی کمتر شاعرانه برایتان توضیح دهم. ما چرا نظریه آشوب اهمیت دارد؟ سه جسم در فضا داریم. این سه جسم در مقابل ما در حال گردش به دور یکدیگرند. موقعیت و سرعت هر یک از این سه جسم نیز برایمان روشن است. مطابق با آن چه که علم فیزیک میگوید، ما باید قادر باشیم به کمک قوانین حرکت نیوتن و قانون جهانی گرانش، حرکت بعدی این اجسام را نسبت به یکدیگر تعیین کنیم. اما در واقعیت، ظاهراً کسی نمیتواند این کار را انجام دهد.چرا نظریه آشوب اهمیت دارد؟
مسئله سه جسم نوع بسیار خاصی از «مسئله چند جسم» یا «مسئله n – جسم» به شمار میآید. برخلاف مسائل مربوط به دو جسم، هیچگونه راه حل کلی برای نزدیک شدن به پاسخ مسئله سه جسم وجود ندارد. سه جسمی که ما در مورد آن صحبت میکنیم، نوعی سیستم یا سامانه را تشکیل میدهند، که سیستم دینامیک نام دارد. اما سیستم دینامیک، سیستم خوبی برای ما نیست؛ چرا که یک تغییر بسیار جزئی در شرایط اولیهی این نوع از سیستم، باعث ایجاد دگرگونی شدید یا آشوب در مراحل بعدی خواهد شد. همین موضوع است که باعث شده کسی نتواند با قطعیت در مورد مسئله سه جسم نظر بدهد.
آشوب چیست و چه ارتباطی به مسئله سه جسم دارد؟
اون شرایط اولیه که در بالا گفتیم، شرایطی هست که سیستم کارش رو با اون شروع میکنه. یعنی شرایطی که در t = 0 وجود داره. در واقعیت، سیستمهای دینامیک تحت شرایط اولیه ثابت کار نمیکنن. بروز تغییر در این شرایط باعث ایجاد نوعی آشوب واقعی میشه، که اتفاقاً شاخهی همنام خودش رو در علم ریاضیات داره. ما در گفتار روزمره، این آشوب رو به نام «اثر پروانهای» میشناسیم. اثر پروانهای تعریف خیلی باحالی داره. بال زدن یه پروانه در برزیل، ممکنه باعث ایجاد یه گردباد در تگزاس بشه! اگه این پروانهه سر جای خودش میموند و اینقدر مشتاق پرواز نبود، شاید خونههای روستایی تو تگزاس خراب نمیشدن. اما شدن. چون شرایط ثابت نیست و پروانه مرض پرواز کردن داره. خب باشه، بیا پرواز کن!
آیا میتوان این مسئله را حل کرد؟
اما دانشمندان حوزهی رایانه به تازگی خبر از توسعهی نوعی شبکه عصبی دادهاند که قادر به حل نمونههای ساده از مسئله سه جسم است. اگر نتایج حاصل از حل این نمونههای مشابه قابل تفکیک و سادهسازی نباشد، در آن صورت چرا نظریه آشوب اهمیت دارد؟ میتوان نتیجه گرفت که مسئله سه جسم یک چالش پیچیده است، که نمیتوان پاسخ سادهای برای آن پیدا کرد.
سخن نویسنده: لیو سیکسین (Liu Cixin)، نویسندهی چینی، در سال ۲۰۰۸ کتابی با نام «مسئلهی سه جسم» منتشر کرده بود، که مدتی بعد به یکی از داستانهای پرفروش علمیتخیلی تبدیل شد. این کتاب موفق شد در سال ۲۰۱۵ جایزهی هوگو را کسب نماید.
مسئله سه جسم یکی از بازوهای کیهانشناسی به حساب چرا نظریه آشوب اهمیت دارد؟ میآید. زمین، ماه و خورشید را که فراموش نکردهاید؟! اگر مسئله سه جسم را به کیهان تعمیم دهیم، در آن صورت اجسام، همان اجرام فضایی خواهند بود. یکی از موضوعات مهم در این علم، تعیین موقعیت اجرام فضایی نسبت به یکدیگر در گذر زمان است.
مسئله سه جسم رد پای گستردهای در تاریخ دارد. کاربرد آن از سیستم مسیریابی در کشتیهای ابتدایی گرفته تا ساختوپرداخت نظریههای پیچیده در خصوص پرواز در فضا، به چشم میخورد. پیچیدگی ریاضی این مسئله آن را به یک دغدغهی مشترک برای ریاضیدانان و مهندسین کامپیوتر بدل کرده است.
هر آنچه که در مورد فضا میدانید اشتباه است!
به دلیل باورهای نادرستی که در میان مردم رواج پیدا کرده، ما معمولاً فکر میکنیم فضا محیطی کاملاً خالی است، چرا که وضعیت حاکم بر آن از نوع خلأ است. باید بدانیم که علیرغم وجود خلأ، فضا مملو از میدانهای گرانشی است که در هر لحظه به یکدیگر برخورد میکنند. میدانهای مغناطیسی، بادهای خورشیدی (این هم یک نامگذاری اشتباه) و کلی چیز دیگر در داخل فضا وجود دارد. بنابراین فضا یک برهوت پرشده از هیچ نیست.
میدانیم که نیروهای عدیدهای در سراسر کیهان وجود دارد. بعضی از نیروها اجسام را دفع کرده، و انواع دیگر خاصیت جذبی دارند. اگر به سراغ مسئله سه جسم برگردیم، خواهیم دید که این سه جسم نگونبخت از هر سو آماج نیروهایی قرار میگیرند که قصد متوقف کردن آنها و یا شتاب دادن به حرکتشان را دارد. به همین دلیل است که نمیتوان مسیر حرکت سه جسم را نسبت به یکدیگر مشخص کرد. حتا اگر موقعیت این سه جسم را در ۰.۱ ثانیه قبل در اختیار داشته باشیم، باز هم فقط آفریدگار میداند که در همین ۱۰۰ میلیثانیه چه بر سر زمین، ماه و خورشید گذشته است! اظهار نظر مشکل است.
حل مسئله سه جسم به کمک شبکههای عصبی
دانشمندان در گذشته عادت داشتند که بیخیال رفتارهای پرآشوبی نظیر مسئله سه جسم شوند. همچنان که دانش کامپیوتر پیشرفت کرد و ترانزیستورها کوچکتر شدند، دانشمندان به این فکر افتادند که با قدرت رایانش به مصاف این قبیل مسائل ریاضی بروند. حال شبکههای عصبی یا «neural network»ها در حال ظهور هستند. شبکه عصبی اساساً یک گام فراتر از ابررایانههای فعلی به شمار میرود.
شبکه عصبی چیست و چه کمکی به حل مسئله سه جسم میکند؟
شبکههای عصبی همانطور که از نامشان پیداست با الهامگیری از ارتباط بین سلولهای عصبی در طبیعت ساخته شدهاند. این فراابررایانهها بهتر میتوانند از پس مدلسازی رفتارهای پرآشوب بربیایند، چرا که ظرفیت محاسباتی آنها فراتر از مسائل خطی است. ما (و تا حدودی نخستیهای دیگر) اگر ببینیم کسی دو شیء متفاوت را بر روی میز قرار داده، انتظار مواجه شدن با سه شیء را نخواهیم داشت. چرا که از تعداد ورودیها آگاهی داریم. این یک نمونهی بسیار ساده از فرآیند پردازش خطی است. ما با استفاده از دانشی که نسبت به مقادیر ورودی داریم، میتوانیم در مورد مقدار یا مقادیر خروجی قضاوت کنیم.
اما در یک سامانهی غیرخطی مانند مسئله سه جسم، همهی دانستهها و ندانستههایمان به چالش کشیده میشود. مشکل اصلی اینجاست که بخش اعظم علم کنونی ما با سیستمهای غیرخطی سر و کار دارد، تا انواع خطی! تا اینجای کار که دانشمندان قادر به حل مسئله سه جسم نبودهاند. البته چرا، آنها توانستهاند تا حدودی بر روی نسخههای اهلیشده از این مسئله کار کنند. مسئله سه جسم چگونه اهلی میشود؟! در نسخههای محدود از این مسئله، جسم سوم به قدری جرم کمی دارد که در کل محاسبه از بین میرود 😐
آیا شبکه عصبی در حل مسئله سه جسم موفق بوده است؟
جنجالهای پیش آمده در خصوص شبکههای عصبی به خاطر توانایی آنها در حل نسخههای سادهشده از مسئله سه جسم و یا رفتارهای پرآشوب دیگر است. این یک جمله، حرف کمی نیست! محققان نامآشنا از دانشگاههای ادینبورگ، کمبریج، سانتیاگو ده کومپوستلا و لیدن با تلفیق شبکههای عصبی خود و تبدیل آن به یک فراابرایانه توانستهاند نمونههای سادهشده از مسئله سه جسم را حل کنند. این دانشمندان اعلام کردهاند که شبکهی عصبیشان قادر بوده در زمان بسیار کمی به پاسخ شبهمسائل سه جسمی دست پیدا کند.
تا چه حد میتوان به پاسخ شبکه عصبی اعتماد کرد؟
ولی مشکل یکی دوتا نیست! در این مورد به خصوص، دانشمندان از قبل جواب مسئلهی خود را میدانستند. این موضوع اهمیت بسیار زیادی دارد. آنها پاسخ به دست آمده از شبکهی عصبی را با جواب خودشان مقایسه کرده، و به این نتیجه رسیدهاند که ابررایانهی قدرتمندشان قادر به حل آن بوده. ولی آیا میتوان به پاسخ شبکهی عصبی از مسئله سه جسم واقعی (که ما قادر به حل آن نیستیم) اعتماد کرد؟
به علاوه، پژوهشگران خود اشاره کردهاند که شبکهی عصبی به کمک مقادیر پیدا شده از قبل (توسط ابررایانه) به جواب معادله دست پیدا کرده است. این یعنی این که به جای مقدار واقعی عدد پی، از ۳.۱۴ در حل مسائل هندسیمان استفاده کنیم! چنین کاربردی خود یک زنگ خطر به شمار میآید.
گامهای طی شده در مسیر حل مسئله سه جسم بسیار هیجانانگیز است، اما باید قبول کنیم که ما حالاحالاها برای رسیدن به پاسخ واقعی این معما کار داریم.
معرفی و دانلود کتاب آشوب جهانی عشق: هشت مقاله درباره جامعه شناسی خانواده
برای دانلود قانونی کتاب آشوب جهانی عشق و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
برای دانلود قانونی کتاب آشوب جهانی عشق و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
دانلود کتاب از اپلیکیشن کتابراه
معرفی کتاب آشوب جهانی عشق: هشت مقاله درباره جامعه شناسی خانواده
کتاب آشوب جهانی عشق در بردارنده هشت مقاله درباره جامعهشناسی خانواده است که توسط جودیت تریس، ژاکلین اسکات و مارتین ریچاردز گردآوری و تدوین شدهاند. این اثر به بررسی طیف وسیع موضوعاتی از جمله نابرابریهای اجتماعی، روشهای فرزندپروری، تغییر الگوهای شهروندی، خانوادههای چند فرهنگی و. میپردازد.
درباره کتاب آشوب جهانی عشق:
آنچه که از ازل درباره انسان متصور شدهایم، حضورش در کنار خانواده بوده است، به طوری که آدم و حوا هم زمان که نخستین انسانهای آفریده شده هستند، نخستین خانواده را هم نیز تشکیل دادهاند. شاید به همین دلیل است که مطالعه پیرامون بنیان خانواده، مسائل مربوط به آن و دغدغههایش از دیرباز مورد توجه اهل اندیشه بوده است.
به طور کلی جامعهشناسی خانواده را به عنوان مرکز اصلی موضوعات میدانند که بر بسیاری از مسائل و نتیجهگیریهای حاصل از آنها تاثیر چشمگیری دارد.
در کتاب حاضر هشت مقاله از کتابی به نام راهنمای بلک ول برای جامعهشناسی خانوادهها (The Wiley-Blackwell Companion to the Sociology of Families) انتخاب شده است که دیدگاهی جهانی و کلی به شما ارائه میدهد و موضوعاتی را مطرح میکنند که از حالت بومی خارج شده و برای بسیاری از مردم گوشه و کنار جهان دغدغه هستند.
نخستین مقاله این کتاب موقعیتها و ویژگیهای مختلف نظام خانواده را در گسترههای مکانی و زمانی مختلف بررسی میکند. مقاله دوم به بررسی تاثیر شرایط بازار و مسائل مالی بر خانواده میپردازد و نشان میدهد که چگونه شاغل شدن بر کاهش نرخ فرزندآوری تاثیر میگذارد.
مقاله بعدی این عقیده را مطرح میکند که ابزارهای جامعهشناسی رایج برای تحلیل مسائل خانوادههای مدرن کفایت نمیکنند چرا که عواملی چون مهاجرت، فناوریهای ارتباطی جدید و تفاوتهای چشمگیر عقیدتی و فرهنگی میان والدین و فرزندان از مهمترین مسائل مطرح شده در خانوادههای امروزی است.
مقاله چهارم تاثیرات دین و سکولاریزاسیون را بر چارچوب خانواده و آداب مربوط آن مانند ازدواج، طلاق و. میسنجد و نشان میدهد ادیان مختلف چه واکنشهایی نسبت مسائل خانواده و زنان نشان میدهند.
مقاله پنجم به مطالعه بر روی یکی از نادیده گرفتهشدهترین ابعاد جامعه شناختی خانواده یعنی کودکان میپردازد. مهمترین ویژگی این مقاله این است که به بررسی خانواده از دیدگاه کودکان میپردازد.
مقاله بعدی تغییرات نقش پدر در خانواده را مورد تحلیل و بررسی قرار میدهد. اینکه تعریف پدر خوب تنها در قالب نانآور بودنش نمیگنجد، بلکه مشارکتش در کارهای خانه، تربیت فرزندان و توجه عاطفیاش به دیگر اعضای خانواده از اهمیت بالایی برخوردار است.
مقاله هفتم به معضلات اخلاقی که ممکن است در آینده در اثر دستکاریهای ژنتیکی بر نوعی باروری و زندگی خانوداگی ایجاد شود، میپردازد.
مقاله آخر بیان میدارد که تعریف عشق و روابط یک زوج در جهان حاضر دچار پیچیدگی و گستردگی فراوانی شده است و مشخص میکند که ابزارهای لازم برای تحقیق درباره این مقوله در سطح جهانی دچار نقصان و کاستی است.
کتاب آشوب جهانی عشق مناسب چه کسانی است؟
چنانچه به دنبال منبع مناسبی برای مطالعه پیرامون مسائل مربوط به جامعهشناسی خانواده هستید، این کتاب به شما پیشنهاد میشود.
در بخشی از کتاب آشوب جهانی عشق میخوانیم:
بهمنظور ارائه یک مرور جامع از پیچیدگیهای زندگی خانواده فراملی، ساختار این فصل را حول چهار چالش محوری قرار دادهایم که در مسیر تحلیل و درک خانوادههای فراملی مشاهده میشوند:
چالش اول این مسئله نظری است که خانوادههای فراملی را چطور میتوان مفهومسازی و تعریف کرد. در اینجا باید به نکات مطرحشده در دو حوزه مطالعات خانواده و مطالعات مهاجرت توجه کنیم تا فصل مشترکشان را بیابیم. خطر نگاه به خانوادهها از منظر غربمحور نیز ارتباط ویژهای به این بحث دارد، مثلاً این نکته آموزنده که در خانواده ماریا کاملاً مرسوم و مقبول است که فرزندان توسط کسی غیر از والدین زیستیشان بزرگ شوند؛ این رویه در نقاط خاصی از دنیا رایج است اما در فهم غربی از زندگیِ مناسبِ خانوادگی کاملاً نامناسب تلقی میشود.
چالش دوم این مسئله روششناختی است که چطور میتوان درباره چنین خانوادههایی پژوهش کرد که اعضایشان طبق تعریف چرا نظریه آشوب اهمیت دارد؟ در کشورهای مختلف و اغلب در قارههای مجزا از یکدیگر پراکندهاند. آیا ابزارهای سنتی تحلیل به دردمان میخورند؟ نظر به اهمیت فناوریهای نوین ارتباطی، یک نکته مهم در راستای مسئله روششناسیْ وفقدادن تکنیکهای سنتی پژوهش با مطالعه ابعاد مجازی و آنلاین زندگی خانوادگی است که اهمیت این ابعاد روزبهروز افزایش مییابد.
چالش سوم این مسئله تجربی است که در وضعیت فراملی، خانوادهها چطور «خانواده بودن» را مدیریت میکنند. همانطور که در موردکاویها میتوان بهوضوح دید، دسترسی به فناوریهای ارتباطی تا حد زیادی توانایی (و تعهد) اعضای خانواده به تماس با یکدیگر را افزایش میدهد، هرچند میزان و کیفیت این دسترسیها بنا به عواملی همچون جایگاه اجتماعی-اقتصادی، سن، جنسیت و جغرافیا متفاوتاند.
چالش چهارم این مسئله کاربردی است که سیاستگذاریهای مرتبط چطور میتوانند حامی شکلهای فراملی خانوادهها باشند. اینکه معیارهای حاکم بر دولتها و ملتها چطور میتواند نیازهای خانوادههایی را برآورده کند که ورای مرزها امتداد یافتهاند اهمیت ویژهای در این راستا دارد. همچنین اینکه مهاجرت و دیگر سیاستگذاریها چطور، در اصل، خانوادههای فراملی را خلق کردهاند نیز به بحث مرتبط است.
فهرست مطالب کتاب
مقدمه ناشر
[مقاله اول] نظامهای خانواده در دنیا: آیا این نظامها همگرا شدهاند؟ - گوران تربون
دورههای تغییر و الگوهای خانواده
هفت نظام اصلی خانواده در دنیا و جهشهای قرنبیستمی آنها
گرایشهای فعلی: آیا نظامهای خانوادگی همگرا میشوند؟
نتیجهگیری: دوام تنوع، دوام اهمیت
[مقاله دوم] سیاستگذاری عمومی و خانوادهها - پرنیلا تنبرگر و وندی سیگلراشتون
معرفی
الگوهای واگرا و ناهمخوانِ درآمد و مراقبتگری
دستهبندی الگوهای واگرا
منطقهای نوین سیاستگذاری و چالشهای نوظهور
سیاستگذاری خانواده و ساختار بازار کار
اشتغال زنان و نرخ زادوولد: اهداف همگرا، بروندادهای واگرا؟
همگرایی رویکردها به سمت آشتی دادن کار-خانواده
واداشتن مردان به مراقبتگری: هدف همگرا، بروندادهای واگرا؟
مادران مجرد فقیر: از مراقبتگری تا درآمدزایی
نتیجهگیری
[مقاله سوم] خانوادههای فراملی - لورتا بالداسار، ماجلا کیلکی، لورا مرلا و رائلن وایلدینگ
خانوادههای فراملی: معرفی و چرخش «تحرکپذیری»
موردکاویها: خانوادههای فراملی و گردش جهانی مراقبتگری
خانوادههای فراملی: تعریفها و مسائل کلیدی پژوهشی
خانوادههای فراملی: تعلق و محوریت مراقبتگری
خانوادههای فراملی: مسائل مفهومی و نظری
خانوادههای فراملی: پژوهش و روششناسی ورای مرزها
خانوادههای فراملی: خانوادهداری در طول زمان و مکان
خانوادههای فراملی: دلالتها و پیامدهای سیاستگذاری
نتیجهگیری و جهتگیری پژوهشهای آتی
[مقاله چهارم] دین، عشق رمانتیک و خانواده - برایان اس. ترنر
مقدمه: بدن، تولیدمثل و امر مقدس
کلیسای مسیحی ابتدایی: ازدواج بهمثابه شرّ ضروری
فئودالیسم و سرمایهداری: اموال و خانواده
سکولاریزاسیون، خانواده و بنیادگرایی مسیحی
بنیادگرایی و حجاب: اسلام و حقوق زنان در ازدواج
نتیجهگیری: مسائل دین و بحران خانواده
[مقاله پنجم] خانواده کودک: چشماندازی کودکمحور - ژاکلین اسکات
مقدمه
کودکان بهمثابه کنشگران اجتماعی
برداشت کودکان از مخمصه زمانی
کار کودکان
ساختار اجتماعی کودکی
ساختارهای خانواده کودک
فقر کودک و بهروزی کودکان
خانواده کودک: چشمانداز مسیر زندگی
اثر ماندگار تغییر در زمان تاریخی
زمانبندی رخدادها و زندگیهای درهمتنیده
کودکان و خانوادهها: نگاه به گذشته و آینده
[مقاله ششم] پدران و پدری - کوین ام. رُی
انتظارات از پدری جدید
تغییرات در بچهداری مشترک و بچهداری
هموالدی در خانوادههای کمدرآمد
هموالدی و نفقه کودک پس از طلاق
پرورش کودکان در طول زمان
مرخصی زایمان پدران
نوجوانان، جوانان و طلاق
چالشها و نابرابری در پدری جدید
درگیری پدر و ریسک ناشی از زندانیشدن
استرس و افسردگی
مهاجرت
نتیجهگیری
[مقاله هفتم] باروری مساعدتی، فناوریهای ژنتیک و ژنومیک.
معرفی
شناسایی والدین
تکنیکهای باروری مساعدتی
آزمایش بیماریهای ژنتیک
فناوری مهندسی پزشکی: بهکارگیری و پیشفرضهای فرهنگی
جمعبندی و نتیجهگیری
تقدیر و تشکر
[مقاله هشتم] آشوب جهانی عشق: پیش بهسوی چرخش جهانشهری.
خانوادههای جهانشهری: مشخصهها و منظومهها
نظریه جهانشهری
ظهور یک اقتصاد در سایه و فراملی
از وظیفه مادران تا شغل مهاجران
سکوت علامت رضایت است
مادری فراملی و زنجیرههای جهانی مراقبت
سلسلهمراتب جهانی مراقبت
ضرر و سود: مقایسههای جهانشهری
نگریستن از چشم خودِ «دیگری»
نتیجهگیریها
منابع
واژه نامه
کتاب پرسه زنی در تالار فلسفه
انتشارات: نگاه معاصر
کد کتاب : | 28104 |
شابک : | 978-6005747225 |
قطع : | رقعی |
تعداد صفحه : | 180 |
سال انتشار شمسی : | 1390 |
نوع جلد : | شومیز |
سری چاپ : | 1 |
زودترین زمان ارسال : | 30 مهر |
چرا و چگونه فلسفه بخوانیم
مطالعه ی فلسفه به منظور درک چگونگی تکامل ذهن و اندیشه ی بشر در طول زمان، اهمیت بسیاری دارد
موزه هنرهای معاصر تهران نمونه موفق معماری آشوب است / ساناز افتخارزاده از تئوری معماری خود میگوید
ساناز افتخار زاده کارشناس ارشد معماری، پژوهشگر و مولف کتاب ˝ از آشوب ادارک تا شناخت معماری˝ معتقد است: به طور کامل فراموش شده که معماری در خدمت اسنان است و آنچه در معماری معاصر ما رخ داده است، فاجعهای است که انسان را از انسانیت جدا میکند.
سرویس معماری هنرآنلاین : ساناز افتخار زاده نویسنده کتاب " از آشوب ادارک تا شناخت معماری" تئوری آشوب را در بررسی معماری و ساخت فضا مطرح کرده است. این کتاب روشمند و علمی انسان، ادارک و دریافت انسانی را مبنا و محور اصلی کار خود قرار داده و تمامی یافتهها و دادههای گزارش شده خود را حول جایگاه طبیعی و فرهنگی انسان در معماری عرضه میکند. گفتگوی زیر با نویسنده این کتاب را در زیر میخوانید.
چه دغدغهای در حوزه معماری شما را به سمت تئوری آشوب کشاند؟
من از ریاضی به رشته معماری رفتم. رتبه دو رقمی کنکور بودم و توقع داشتم رشتهام خیلی علمی باشد. هر چند میدانستم معماری چیزی بین علم و هنر است اما با چیزی مواجه شده بودم که نه علم بود و نه هنر. استادان معماری چیزی که تدریس میکردند بر اساس سلیقه بود. در نتیجه شما نمیتوانستید در دانشگاه این سوال را مطرح کنید که معماری اساسا چیست؟ یعنی یک تعریف جامع، واضح و یکسانی از این که معماری چه چیز میتواند باشد وجود نداشت. هنوز هم وجود ندارد. برای من این موضوع قابل قبول نبود. برای منی که عادت داشتم همه چیز را به شکل علمی نگاه کنم سخت بود پذیرفتن آن و دچار افسردگی شدیدی شدم. یعنی شما باید طرحی میکشیدید و با استاد کلکسیون میکردید تا چیزی در بیاید و در نهایت باب سلیقه استاد باشد. سال 75 با کارگاه سیستمهای هوشمند آشنا شدم. کارگاهی در خصوص هوش مصنوعی. ایران در زمینه هوش مصنوعی خیلی پیشرفت کرده است. خیلیها ممکن است مانوری روی این قضیه نکنند اما استادان خیلی خوبی در این زمینه هست.
شما چطور با آنها آشنا شدید؟
من تصادفا از روزنامه با این کارگاه آشنا شدم و چون خیلی علاقه به مسائل ریاضی داشتم، شرکت کردم و با دانشمندای این حوزه آشنا شدم که مهمترین آنها کارول لوکس بود که از دانشمندان برجسته بینالمللی این حوزه است. متاسفانه چند سال پیش فوت کرد. عباس عرفانیان امیدوار و کامبیز بدیع از دیگر استادان این حوزه هستند. به فکر افتادم چطور میتوانم این اطلاعات را در معماری به کار بگیرم. آنها از تئوری آشوب برای تشریح مغز و سیستمهای عصبی استفاده میکردند. از اینجا من این کمک را گرفتم که به کمک تئوری آشوب، ببینم چه محیطی برای این سیستم مغز مناسب است؟ طبعا اگر شما بتوانید آن محیط مناسب برای مغز را تعریف کنید، در واقع معماری را تعریف کردهاید. از اینجا بود که من وارد این قضیه شدم و رسالهام را روی این موضوع بستم. چکیده بحث این است که "چه محیط هایی برای مغز انسان مناسب است؟".
بحث اصلی تئوری آشوب چیست؟
تئوری آشوب یک تئوری آشنایی است که در دهههای اخیر مطرح شده و جنبههای مختلفاش امروز به اثبات رسیده است و نام علم آشوب گرفته است. تئوری آشوب ساختارهستی را تعریف میکند و توضیح دهنده سیستمهای آشوبناک است. سیستمها به سه دسته تقسیم میشوند. خطی، تصادفی و آشوبناک. سیستمهای خطی تکرار شونده،سیستمهای تصادفی که غیرقابل شناخت هستند و سیستمهای آشوبناک که همیشه نو و تازهاند و اطلاعات برای مغز انسان دارند. ضمن این که این سیستمها برای ما قابل شناخت هم هستند.
چرا آشوبناک؟
اسم آشوب برای این بوده که این سیستم را نمیشناختند ولی امروزه در موردش شناخت داریم. منتهی این اسم روی این سیستم مانده است. البته این طور نیست که منظورمان هرج و مرج باشد بلکه منظور، نظم در بی نظمی است که در واقع پایه و اساس مناسبات طبیعت در تولید خود است. در واقع هر چیزی را که در طبیعیت میبینیم برای ما در زمره سیستمهای آشوبناک اجای میگیرد.
در جایی از کتاب گفتهاید طبیعت برای انسان همیشه زیبا به نظر میرسد و بر مبنای این بحث موضوع خودتان را مطرح کردید؟ شما به دنبال چه نتیجهای بودید؟ آیا میخواهید بگویید معماری فرم و شکل زیباشناسانه دارد همانطور که طبیعت چنین است؟
یکی از اهداف من همین بود. ولی بیشتر منظور این است که چطور طبیعت برای همه انسانها فارغ از ملیت، جغرافیا و نژاد، زیبا است. پس معماری هم باید چنین باشد. نه این که معماری زیبایی دارد بلکه باید در بهترین حالت خودش را به این زیبایی نزدیک کند. اول آمدم طبیعت را به زبان آشوب تعریف کردم و از این زبان برای تعریف معماری استفاده کردم. معماریای که من تعریف میکنم خصوصیات طبیعت را فارغ از تقلید فرمی دارد. وقتی ما در فضای طبیعی قرار میگیریم چگونه لذت میبریم؟ بعد آن لذت را من ترجمه کردم به این که چطور میشود از آن در فضاهای معماری استفاده کرد؟
این حکم که معماری جدای از طبیعت هیچ معنایی ندارد چقدر همسو با بحث شما است؟
همسو است. نظریههای طبیعتگرا و آنهایی که استفاده ارگانیک از طبیعت میکنند همسو با این نظریه حرکت میکنند. بعضی نظریهها مثل معماری پایدار میگوید از طبیعت استفاده کنیم و به آن احترام بگذاریم، آلودگی ایجاد نکنیم و. همه این صحبتها قابل قبول است. چون طبیعت مادر همه چیز است و در تئوری آشوب هم این موضوع مطرح میشود اما باز فرق است بین این دو. من به این موضوع پرداختم که چطور مغز از این که طبیعت مادر همه چیز است، استفاده میکند. یعنی وقتی به درختی نگاه میکنید چطور از فرم آن لذت میبرید؟ شما میتوانید در طبیعت قرار بگیرد و مستقیما از طبیعت استفاده کنید. اولین توصیه هم همین است. لازم نیست معماری کنید، بیشتر لازم است طبیعت را حفظ کنید. اما مرحله بعدی این است که حالا فرض کنید اگر در محیط طبیعی نیستید چطور آن را طراحی کنید که همان احساس در طبیعت بودن به شما دست بدهد؟
به هر حال معماری مصنوعی است و با طبیعت فرق دارد. چیزی شبیه هنر است. هنر مصنوع دست بشر است و از دیدن آن هم لذت میبریم. چطور این دو را به هم نزدیک میکنید؟
مسئله تئوری آشوب هم همین است. برای همین است که این تئوری هنوز درست مطرح نشده اما هنر این تئوری همین است که هندسهای معرفی میکند که بتوانید این کار را بکنید. چون بالاخره راه حلهای دیگری هم بوده است.
از لحاظ شما معماری فرم و هنر است یا جنبه کارکردی آن باید بر جنبه هنریاش غلبه داشته باشد؟
همیشه این موضوع مطرح می شود که معماری چیزی بین هنر و علم است. من فکر میکنم باید به کارکرد توجه کنیم ولی این کاربری نه فقط برای جسم بلکه برای مغز و روان هم تعریف میشود. باید معمار بتواند فضایی ایجاد کند که شمای کاربر وقتی داخل آن فضا میشوید، نه تنها اعمالتان را راحتتر انجام بدهید بلکه احساس لذت هم بکنید. این برخوردی که الان با معماری میشود، که فرض کنید در مسابقههای معماری حجم عجیب و غریبی تحویل میدهند، دیگر مجسمه سازی است و معماری نیست. اصلا فرقاش با مجسمه سازی این است که شما داخل فضا زندگی میکنید. مجسمه بیرونش را نگاه میکنید. چیزی که از آن غفلت میکنند کیفیت زیستی داخل معماری است. در نتیجه شما میبینید حجم در مقیاس کیفیت زیستی بیشتر است.
براساس همین نکته است که در تئوری آشوب شما از معماری انسان مدار گفتگو میکنید؟
میتوانید نمونه ای از معماری سنتی و یا معماری مدرن مثال بزنید که توانسته باشد منطبق با تئوری آشوب باشد و یا تا حدی با معیارهای آن همخوان باشد؟
خب! در کتاب چند نمونه از این طرحها را نشان دادهام. قدم به قدم نشان دادم که شما بر اساس این تئوری میتوانید کار کنید. اما سوال خوبی که کردید و جالبیاش همین جا است، اینکه در این کتاب بعد از این که تئوری را مطرح کردم آن را با روش شهودی و تجربهای که معماران قدیم ما داشتند مقایسه میکنم و جالب است بدانید چقدر اینها به هم نزدیک است. درستاش هم همین است. وقتی تئوری آشوب مغز بشر را تعریف میکند، اگر بر اساس ذات واقعی انسانی و سیستم طبیعی مغز عمل کنید، باید این تئوری جواب بدهد. معماری گذشته ما -اگر با ابزار این تئوری بخواهم نقدش کنم-کاملا در این تئوری جواب میدهد. کما این که در کتابم مسجد شاه اصفهان را در چهل صفحه نقد کردم و نشان دادم که دقیقا چطور این تئوری در این معماری جواب داده است.
از معماری معاصر نمونهای وجود دارد؟ و یا به معیارهای این تئوری نزدیک شده است؟
از لحاظ این که نزدیک شده باشد موزه هنرهای معاصر مثال خوبی است. یعنی تقریبا بیشتر موارد تئوری در این معماری رعایت شده ولی مثلا در سالهای اخیر نه. واقعا نمیبینم. پروژهای که انسان مدار باشد دیده نمیشود. اکثرا معماران به دنبال این هستند که چیز عجیب و غریبی طراحی کنند و فرم بیرونیاش جالب باشد. به هیچ عنوان برایشان مهم نیست که درون آن چه اتفاقی دارد میافتد، کیفیت درونی فضا رعایت شده یا خیر. در این تئوری دقیقا توضیح میدهد که هر فرم یک دلیلی برای کاربری دارد که این مثلا فرض کنید تا 50 سال پیش کاملا درک میشده و استفاده میشد ه است ولی الان معماران ما چیزاهایی طراحی میکنند که جالب، عجیب و جذاب است. مجلههای معماری را نگاه کنید! پر از این پروژههای عجیب و غریب است. ولی یه لحظه فکر کنید این پروژهها چه تاثیری بر مخاطب میگذارد؟ فرض کنید یک چیزی شبیه کاغذهای چروک شده.
در اوجاش آثار زاها حدید؟
چیزی شبیه آن. ولی چرا نظریه آشوب اهمیت دارد؟ در نظر نمیگیرند فضا چه تاثیری روی افراد درون آن میگذارد. معمار این طرحهای عجیب فقط دنبال این است که یک فرم عجیب و غریب تولید کند. معماری نزدیک شده است به مجسمه سازی. حالا در معماری زاهاحدید و گهری و اینها، در واقع دلایل سیاسی و تجاری هم وجود دارد. مثل مد میماند. طراحان لباس را ببینید چیزاهایی عجیب و غریب میپوشند، برای خودشان صنعتی هم دارند و تبلیغات میشود. معماری هم به این سمت رفته است. کشورها تبلیغ میکنند و درخواست میشود که بیا برای ما یک چنین چیزی بساز چرا؟ چون بِرنَد شده است. همه دوست دارند بروند بییند و بگویندعجب چیزی است. سر قفلی آن مغازه بالا میرود. تجارت است و اصلا مهم نیست برای انسان چه اتفاقی میافتد و اصلا در بحثهایشان یک چنین چیزی مطرح نمیشود. ولی مسئله این است که داخل ایران چرا باید چنین اتفاقی بیفتد؟ مثلا پدیده کیش میآید و بافت تاریخی و سنتی مشهد را به هم میریزد. این موضوع خیلی پیامدهای فرهنگی، روانی، انسانی دارد. نه مسوولان متوجه هستند و نه معماران به این قضیه میپردازند. واقعا معماری ما وحشتناک راه خودش را گم کرده است. وقتی میگویید نمونه، حتما من میتوانم نمونههایی در طراحی ساختمانهای مسکونی پیدا کنم. آدمهایی که با خودشان رو راست بودهاند وطرحهای خوبی کار کردهاند. ولی واقعا در سطح و مقیاس عمومی و ملی هیچ طرحی را نمیتوانم مثال بزنم.
بر اساس چه مشخصههایی طرح معماری مسجد شاه اصفهان را یکی از طرحهایی میدانید که همسو با تئوری آشوب ساخته شده است؟
البته این خیلی مفصل است. چون باید یکی یکی آن تشریح کنم ولی به صورت عام باید بگویم این انسان است که در آن پروژه اهمیت دارد. مسجدشاه اصفهان از لحاظ کاربریهای مختلف، خدمات مختلف در این تعریف میگنجد. چرخشی که نسب به میدان نقش جهان کرده است و در عین حال احترام گذاشته به فضای عمومی میدان و از طرفی تعریف خاص معماری خودش را پیاده کرده است، رواق بندیها و این که مقیاس انسانی را خورد میکند تا وارد مسجد بشوید همه و همه منطبق بر این تئوری است. به این ترتیب مسجد هم خودش را در مقامی که باید باشد نشان داده و هم به ورود انسان احترام میگذارد. واقعا اگر بخواهیم تک تک مشخصههایش را بررسی کنیم، آنقدر وسیع است که در توصیف نمیگنجد اما به صورت خلاصه میخواهم بگویم معماری گذشته به انسان احترام میگذاشته ولی معماریهای امروزه به هر چیزی توجه میکنند جز انسان. معماری معاصر یا برای کارفرما هستند یا برای خودنمایی یا برای پول ولی برای بهره بردار نیستند.
اگر صحبت پایانی دارید بفرمایید.
راستش به گوش مسئولان برساند اگر نجنبند تا 5 سال دیگر چیزی به اسم معماری نخواهیم داشت. به طور کامل این قضیه که معماری چیزی است در خدمت انسان فراموش شده و فقط خود ملک مهم است. چیزی که در راس کار قرار گرفته است، معامله ملک و یک متر دو متر و نه درخت و حیاط و محیط زیست و نه خود انسان و این خطر بززگی است که دارد انسان را از انسانیت خارج کند.
نگاهی عمیق و ویژه به خانواده، اصلی ترین نهاد اجتماعی
خانواده، نهادی است که با وجود تحولات اساسی جامعه، در اهداف و کارکردهای خود ثابت مانده و هنوز در همه جوامع اهمیت اساسی دارد.
مقدمه
خانواده از ابتدای تاریخ تاکنون، به عنون اصلی ترین نهاد اجتماعی، زیربنای جوامع و خاستگاه فرهنگ ها، تمدن ها و تاریخ بشر بوده است. پرداختن به این بنای مقدس و بنیادین و هدایت آن به جایگاه واقعی اش، همواره سبب اصلاح خانواده بزرگ انسانی و غفلت از آن، موجب دور شدن بشر از حیات حقیقی و سقوط به ورطه نابودی بوده است. اسلام به عنوان مکتبی انسان ساز، بیشترین توجه را به والایی خانواده دارد. از این رو، این نهاد مقدس را کانون تربیت می شمرد. نیک بختی و بدبختی جامعه انسانی را نیز به صلاح و فساد این بنا وابسته می داند و هدف از تشکیل خانواده را تأمین نیازهای عاطفی و معنوی انسان از جمله دست یابی به آرامش برمی شمارد.
خانواده و پیامبران
خانواده، کوچک ترین واحد اجتماعی و در عین حال، بزرگ ترین و اثرگذارترین واحد تربیتی در جوامع به شمار می آید، به گونه ای که می تواند منشأ تحول فردی و اجتماعی و رشد ارزش های انسانی در میان اعضای آن باشد. خانواده، مهم ترین نهادی است که فرد در آن پرورش می یابد. بنابراین، سرمایه گذاری و توجه هرچه بیشتر به این نهاد مقدس، از رسالت معلمان به ویژه پیامبران و پیشوایان ادیان قرار گرفته است. امروز نیز بشر همین رویکرد را پی می گیرد تا جایی که دولت ها به رشد و توسعه کیفی خانواده توجه می کنند و می کوشند با در اختیار قرار دادن امتیازها و تسهیلات رفاهی، آموزشی و مشاوره ای، به ارتقای سطح بهداشت و سلامت روانی خانواده کمک کنند؛ زیرا این کار، بر تربیت نسل آینده اثر چرا نظریه آشوب اهمیت دارد؟ مستقیم خواهد داشت.
خانواده مطلوب
اگر گام نخست در تشکیل خانواده سنجیده برداشته شود؛ یعنی افراد در انتخاب همسر، معیارهای ارزشی، اخلاقی و ایمانی را در نظر بگیرند، سیر حرکتی خانواده به سوی تشکیل خانواده ای مطلوب خواهد بود. خانواده مطلوب، خانواده ای است که پدر و مادر گه گاه برای فرزندانشان تنها گوش باشند و هنر شنیدن را در خود تقویت کنند. در این صورت می توانند هرچه بیشتر به دنیای فرزندان خود نزدیک شوند و بر آن اثر بگذارند. این گروه، خانواده را بر اساس شاخص های والای معنوی بنیان نهاده و کانونی ساخته اند که حضور در آن، هم برای پدر و مادر لذت بخش است و هم برای فرزندان بهترین پناه گاه به شمار می رود. این خانواده کانونی خواهد بود برای پرورش نسل آینده و محلی برای انتقال درست ارزش ها و فرهنگ های گذشته، تا هیچ گاه فرزندان، خود را بدون هویت ندانند و از پیشینه خود دور نشوند.
اهمیت خانواده در دوران کودکی
نوزاد، نخستین تعامل خود با محیط را در خانواده آغاز می کند. در این کانون اولیه، نخستین اثرگذاری و اثرپذیری آغاز می شود و کودک اندک اندک در فرآیند رشد اجتماعی قرار می گیرد. به نظر روان شناسان، سال های اولیه کودکی، در رشد شخصیت و آینده او نقشی بسزا دارد. بیشتر شناخت های کودک از خود، اطرافیان و محیط نیز در این دوران شکل می گیرد. میزان سلامت جسمانی و روانی کودک، بسته به ارتباطی است که خانواده با وی دارد و اینکه تا چه حد تلاش می کند نیازهای او را برآورده سازد. کودکانی که در این سال ها از نظر عاطفی و امنیتی در خانواده تأمین نمی شوند، به انواع سختی ها دچار می گردند. مشکل این کودکان، بیشتر با شیطنت ها، دروغ گویی ها و حرف نشنیدن های ساده آغاز می شود و با توجه به وضع نابسامان خانواده، به بزه کاری ها و جنایت های دوران بزرگ سالی می انجامد.
اهمیت خانواده در دوران نوجوانی
ویژگی مهم دوران نوجوانی، استقلال طلبی نوجوان است. او می خواهد به شیوه ای، رشد و استقلال خود را به خانواده ثابت کند. بر این اساس، فاصله میان خود و خانواده را بیشتر می کند و به گروه هم سالان نزدیک می شود. در صورتی که خانواده در این دوران با کارکردهای اساسی خود آشنا نباشد و ویژگی های دوران نوجوانی را نشناسد، کارکرد تربیتی درستی نخواهد داشت. چه بسا رفتارهای نادرست اعضای خانواده و فضای نامناسب آن، نوجوان را بیشتر از این محیط دور سازد.
خانواده سالم
سالم نبودن خانواده از نظر روانی و مشکلات اقتصادی و اجتماعی خانواده به دلیل تأثیری که روی اعضای خود دارد، جامعه را تحت تأثیر قرار می دهد. کارکرد زیستی خانواده، ضامن بقای جامعه انسانی است و کارکرد پرورشی آن، زمینه ساز تربیت فرزندانی است که برای ساختن جامعه فردا آماده می شوند. تعادل روانی، تقویت اراده، دیگرگرایی، رویارویی با مشکلات، میل به تلاش، سازندگی، نوآوری، ارتباط با خداوند و عبادت، همگی صفاتی اند که خانواده، مهم ترین نقش را در شکل گیری و تقویت آنها برعهده دارد. خانواده سالم، بهترین بستر رشد فرهنگی و سلامت جسم و روان و مهم ترین عامل انتقال ارزش ها، پرورش عاطفی، کاهش آسیب های اجتماعی و ارتقای امنیت هر جامعه به شمار می آید.
عوامل امنیت و ثبات خانواده
رشته حیات خانواده باید چنان استوار باشد که هیچ عاملی نتواند آن را از هم بگسلد. برای حفظ خانواده از فروپاشی باید از همان آغاز مراقب بود و کنترل های لازم را انجام داد. عواملی که سبب حفظ خانواده از خطر و آلودگی ها می شود، بسیار و متنوع است؛ زیرا بخشی از آنها به خود زن و مرد، بعضی به اجتماع و برخی نیز به دولت و حکومت برمی گردد. عواملی چون پاکی، تقوا، حفظ عفت، رعایت حقوق، شرکت در غم و شادی یکدیگر، وجود فرزند، محدود کردن خواسته ها، تحمل یکدیگر، پاکی مردم، نظارت اجتماعی، کنترل عوامل مزاحم، کنترل مراکز فساد، اجرای قوانین، ارشاد عمومی، تشویق به ازدواج، آسان سازی ازدواج، دادن امتیاز شغلی به متأهل ها و کنترل مسئله طلاق، همگی می تواند در حفظ و ثبات حیات خانواده مؤثر باشد.
آسیب شناسی خانواده
یکی از بزرگ ترین مشکلات اجتماعی در جامعه کنونی، دعواهای خانوادگی است که ارکان خانواده را سست می کند و سلامت روانی اعضای آن را به خطر می اندازد. آسیب ها و ستیزه های خانوادگی، پدیده ای بسیار پیچیده و چند وجهی است که باید آن را از دیدگاه های گوناگون روانی، اجتماعی، اقتصادی، حقوقی و ارتباطی بررسی کرد. شاید همان گونه که زندگی هر انسان، یکتا و منحصر به فرد است، زندگی مشترک هر زوج جوان نیز منحصر به خودشان باشد. با وجود این، پرداختن به موضوع آسیب شناسی خانواده برای دست یافتن به راهبردهای پیش گیری، یکی از مهم ترین مسائل ضروری آموزش خانواده است؛ زیرا بدون شناخت عوامل، دست یابی به راه های درمان امکان پذیر نخواهد بود. سخن از آسیب شناسی خانواده، سخن از عواملی است که بهداشت روانی خانواده و ازدواج را تهدید می کند.
طلاق
نبود عشق در زندگی زناشویی در کنار دیگر عوامل، زمینه ساز پدیده طلاق است. آثار ویران گر طلاق، برای زوجین و فرزندان بسیار چشم گیر است. بالا بودن گرایش به طلاق و دعواهای دامنه داری که روزگاری همراه با تلخ کامی را برای تمامی اعضای خانواده رقم می زند، در این زمینه تأمل برانگیز است. نکته مهم این است که به دلایل گوناگون، شمار اندکی از زندگی های مشترک در جامعه ما به طلاق می انجامد، ولی نبود عشق که به نسبت ها و شدت های گوناگون نمود پیدا می کند، جلوه های بسیار متفاوتی می تواند بیابد که دل زدگی در روابط زناشویی و نارضایتی از زندگی مشترک، نمونه آن است. به هر حال، برآورده نشدن نیازهای عاطفی افراد، ساختار زندگی مشترک را بسیار سست می سازد و زمینه را برای از هم گسستن پیوند آماده می کند.
ریشه های اختلاف های خانوادگی
در بررسی عواملِ مشکلات خانوادگی که گاه خانواده را به فروپاشی کامل می کشاند، به مواردی متعدد برمی خوریم که در گستره ای از مسائل روانی، اجتماعی، فرهنگی، دینی، اقتصادی و جسمانی جای می گیرد. کم سن و سالی زن و مرد، تفاوت زیاد در بهره هوشی، چگونگی روابط کلامی و غیرکلامی، اختلاف بسیار در تحصیلات، توقع مادی زیاد در خانواده، بیماری های جسمانی که سازگاری های جدی تری را می طلبد، اعتیاد، نازایی زن یا مرد، بی توجهی اعضای خانواده به باورهای دینی و انجام رفتارهای خارج از محدوده مجاز شرعی، آزار دادن والدین و ناخشنود ساختن آنها، از جمله عوامل پیدایش اختلاف های خانوادگی است.
خانواده های الگو در اسلام
اولیای دین همواره در زندگی خویش به دو اصلِ اهمیت پیروی از الگوی شخصیتی و رفتاری و اعتبار آن توجه داشته و بر همین اساس، مردم را به پیروی از الگوهای مناسب دعوت کرده اند. یکی از این الگوهای مناسب رفتاری از دیدگاه قرآن، حضرت ابراهیم علیه السلام است. افزون بر وی، خداوند در قرآن کریم، به افراد اعلام می کند که پیامبر اعظم علیه السلام، الگویی نیکو برای پیروی است. امام علی علیه السلام که از نزدیک، شاهد همه رفتارها و شیوه های زندگی رسول خدا صلی الله علیه و آله بود، ایشان را بهترین سرمشق می داند که همگان را برای همانندسازی کافی است. بر اساس آیات قرآن، پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و خانواده او، ویژگی های شخصیتی و رفتاری بسیار مناسب و به دور از هرگونه نابهنجاری رفتاری، شخصیتی و اخلاقی دارند.
رازهای ساده برای داشتن خانواده ای خوشبخت
۱ - برای زندگی خود محله مناسبی انتخاب کنید
گذشته از این حقیقت که محل زندگی خود را با توجه به بودجه و امکانات خود انتخاب میکنیم، اما همین انتخاب که گاهی محدود هم هست باید با تفکر صورت گیرد.
سوال اصلی این است همسایه های شما چه کسانی هستند؟ آیا در این محل تعداد بچه ها زیاد است؟ آیا فرزندان شما میتوانند به راحتی در خارج خانه رفت و آمد و بازی کنند؟ آیا در این محل مدرسه خوب، کتابخانه و خدمات مشابه وجود دارد؟ به خاطر داشته باشید کسانی که از محل زندگی خود راضی هستند ۲۵ درصد بیشتر از دیگران از زندگی خانوادگی خود راضی هستند.
۲ - با فرزندان خود صحبت کنید
اگر با فرزندان خود ارتباط برقرار نکنید، احتمال اینکه آنها با بدبینی و احساس نا امنی رشد کنند بسیار زیاد خواهد بود. هنگامی که کودکان غمگین و گوشه گیر به نظر می آیند، این وظیفه ی شما است که گفتگو را آغاز کنید و به بهترین نحو دلیل ناراحتی او را بپرسید.
فرزندان شما به توجه واقعی شما نیاز دارند و باید آنرا حس کنند.
۳ - افکار و خاطرات روزانه خود را بنویسید
تحقیقات و آمار نشان می دهند والدینی که یک دفتر روزانه دارند، زندگی خانوادگی شادتری دارند. ثبت احساسات و افکارتان در باره جهان اطراف، امیدها و رویاها یا هرچیز دیگری که در ذهن دارید، علاوه بر ثبت خاطرات، یک فضای خصوصی و آرام بخش برایتان مهیا میکند.
۴ - کارهای منزل را باهمدیگر انجام دهید
شاید تصور می کنید که انجام کارهای منزل به تنهایی ساده تر باشد. اما زمانی که کارها را بین همسران و فرزندان تقسیم شود، هم بستگی و احترام بیشتری به دنبال خواهد داشت.
زمانی که کارهای خانه به طور عادلانه تقسیم شود، خوشبختی خانواده را تا ۳۲ درصد افزایش خواهد داد.
۵ - با خانواده ی همسرتان مهربان باشید
داشتن رابطه ی خوب با والدین همسر، نه تنها موجب می شود که همه روزگار بهتری در کنار هم داشته باشند، بلکه شناخت بهتری از شریک زندگیتان به شما خواهد داد.
۶ - درباره تاریخ خانواده خود صحبت کنید
شنیدن خاطرات و داستانهایی از نسلهای گذشته، موجب استحکام بنای خانواده و قدرت بخشیدن به ریشه های خانوادگی در ذهن کودکان خواهد شد. دانستن اینکه چه کسی هستیم و از کجا آمده ایم همواره جالب و در بسیاری مواقع افتخار آمیز است.
۷ - به خود اعتقاد داشته باشید
هیچ چیز اسرارآمیزی در رسیدن به مقام یک پدر / مادر خوب وجود ندارد. والدین خوب کسانی هستند که در زندگی فرزندان خود حضور دارند و عشق بی قید و شرط خود را به آنان عرضه می کنند. آنها را درک می کنند و در مشکلات یاریشان می کنند.
بهترین پدر و مادر ممکن باشید و از آنچه انجام می دهید شاد باشید.
۸ - فرزندانتان را نازپرورده نکنید
کودکانی که توسط والدین بیش از حد حمایتگر بار می آیند، به سختی می توانند در خارج از محیط خانواده موفق باشند. سپر بلای فرزندان خود نشوید، بلکه مشکلات را برایشان توضیح دهید. به آنها بیاموزید که مسائل ناگوار همیشه وجود دارند اما شما همیشه سعی خواهید کرد برای رفع مشکلات، آنها را یاری دهید.
۹ - با همسر و فرزندانتان مانند دوستان خود رفتار کنید
معمولا ما بیش از حد روی میزان تحمل و حوصله همسر و فرزندان خود حساب میکنیم اما همیشه مراقب حال و هوای دیگران هستیم. با خانواده خود هم همانطور رفتار کنید که با دوست نزدیک خود رفتار میکنید. برایشان وقت بگذارید، به درد دلشان گوش دهید و گاهی با آنها به گردشهای خصوصی، خرید یا رستوران بروید.
۱۰ - اعصاب خود را کنترل کنید
تحقیقات نشان داده است که از هر ده خانواده، اعضای چهار خانواده عادت دارند در زمان بحث، فریاد بکشند. چنین رفتاری نه تنها برای کودکان بسیار مخرب است بلکه هیچ مشکلی را هم حل نمیکند. زمانی که از شدت عصبانیت نمی توانید درست فکر کنید، خود را از بحث بیرون بکشید.
۱۱ - مراسم و آداب خانوادگی خاصی ترتیب دهید
مراسم خانوادگی شما می تواند یک گردهمایی سالیانه باشد یا پیک نیک هفتگی، چرا نظریه آشوب اهمیت دارد؟ مهم این است که چنین برنامه هایی در تقویت و هم بستگی خانواده تاثیر فراوانی دارند.
۱۲ - وقت شناس باشید
شاید این مورد به نظر پیش پا افتاده باشد. اما وقتی در زمانی که تعیین کرده اید حاضر باشید، نه تنها حس احترام دیگران را برمی انگیزید، بلکه به فرزندان و همسر خود نشان می دهید که چقدر برایشان اهمیت قایل هستید.
۱۳ - با بزرگترها معاشرت کنید
با خواهر و برادر، بزرگترهای فامیل و دوستان نزدیک خود معاشرت کنید. حضور این افراد میتواند در ایجاد الگوهای مناسب در فرزندانتان بسیار موثر باشد. تحقیقات نشان داده است کودکانی که با دوستان و بزرگسالان دیگر در خانواده معاشرت میکنند، شادتر هستند.
۱۴ - به آنها بگویید که دوستشان دارید
حتی اگر علاقه ی شما به همسر و فرزندانتان امری واضح باشد، آنها نیازمند شنیدن آن هم هستند، از یادآوری عشق خود به عزیزانتان غافل نشوید.
دیدگاه شما