آیین افتتاح مدرسه استقلال در روستای بزباز عسلویه
به گزارش ثلاث؛ آیین افتتاح و بهرهبرداری از مدرسه استقلال در روستای بزباز شهرستان عسلویه با حضور مرضیه شاهدایی معاون وزیر نفت در امور پتروشیمی، عبدالله نادری فرماندار عسلویه، حجتالاسلام هاشمی نژاد امامجمعه محترم عسلویه، محمد صفائیان مدیرعامل شرکت عملیات غیر صنعتی پازارگاد و جمعی از مدیران شرکتهای پتروشیمی و مسئولان شهرستان عسلویه برگزار شد.
دبیر شورای راهبردی شرکتهای پتروشیمی منطقه پارس در این مراسم گفت: در سال ۱۳۹۳ بودجه ساخت سه مدرسه در شورای راهبردی تصویب شد که با افتتاح مدرسه شش کلاسه روستای بزباز، هر سه مدرسه تحویل مردم خوب منطقه شد.
محمد صفائیان در این زمینه افزود: در سال جاری نیز بودجه ساخت پنج مدرسه جدید نیز در شورای راهبردی شرکتهای پتروشیمی منطقه پارس مصوب شده است که امیدواریم با ساخت این مدارس، توسعه متوازن و همهجانبه را در منطقه شاهد باشیم.
گفتنی است، مدرسه شش کلاسه استقلال روستای بزباز شهرستان عسلویه که در زمینی به مساحت ٣۶٠٠ متر مربع و زیربنای ١٣٠۰ مترمربع و با اعتبار ٢۵ میلیارد ریال ساخته شده است، به همت شرکتهای پتروشیمی منطقه پارس و توسط شرکت پازارگاد ساخته و تکمیل شده است.
زن بدجنس با تریاک از شوهرش انتقام گرفت
مسائل خانوادگی باعث شد تا زن جوان با دادن تریاک به همرش از او انتقام بگیرد.
به گزارش بهداشت نیوز: مرد خسته از دست اندازهای مختلف زمانه که چوب ندانم کاری و البته فریب همسرش را خورده است، میگوید: همه چیز از کینه شتری خانواده همسرم شروع شد و ادامه این ماجرا زندگی ام را به پرتگاه کشاند.
ماجرا از این قرار بود که برادرم قبل از ازدواجم با عمه همسرم ازدواج کرد، اما به دلایلی بعد از مدتی به زندگی مشترک شان پایان دادند و از هم جدا شدند و همین موضوع مانند خنجری بر سینه خانواده همسرم فرود آمده بود و آنها منتظر فرصتی بودند تا تلافی کنند و از بد روزگار قرعه به نام من افتاد.
مرد بی خبر از همه جا که صد دل عاشق همسرش شده بود به خواستگاری او (برادرزاده همسر سابق برادرش) میرود و خیلی زود جواب و زندگی مشترک شان شکل میگیرد.
او میگوید: بعد از ازدواج خیلی تلاش کردم که یک زندگی ایده آل برای همسرم بسازم و همین کار را هم کردم. صبح تا پاسی از شب با موتور سه چرخی که داشتم بار حمل میکردم و از این بابت پول خوبی به دست میآوردم.
روزگار بر وفق مرادم بود و خانه و آن چه که نیاز یک خانواده بود برای همسر و سه فرزندم فراهم کردم. زمانی که مرد خانواده سخت در پی تامین مخارج زندگی بود، زن در روزهای سرد وکم رمق بازار آتی سکه مقابل با تحریک خانواده اش در تدارک یک نقشه حساب شده برای ساقط کردن زندگی همسرش و صد البته خودش بود و با تیشه آرام آرام به ریشه زندگی شان میزد.
مرد فریب خورده که هر از گاهی آهی از ته دل میکشد، تعریف میکند: زمانی که خسته از سر کار به خانه برمی گشتم همسرم بسته تریاک را روی طاقچه مقابلم میگذاشت و از من میخواست برای رفع خستگی از آن استفاده کنم.
تقریبا کار هر روز زنم همین بود و در نقش شیطان نمایان میشد و با لحنی به ظاهر دل سوزانه از من میخواست آن را مصرف کنم تا از غم و غصه فارغ شوم. مرد خوش خیال که فکر میکرد همسرش از روزهای سرد وکم رمق بازار آتی سکه سر عشق و علاقه زیاد چنین بساطی را هر روز برایش فراهم میکند مو به مو دستورات شریک زندگی اش را انجام میداد تا این که بالاخره در دام اعتیاد گرفتار میشود و کم کم پازل رویای همسر و خانواده اش را تکمیل میکند.
او میگوید: وقتی در دام اعتیاد اسیر شدم، رفته رفته هیبت ام را از دست دادم و در سراشیبی افتادم. همسرم بعد از اعتیادم سوار بر اسب زین کرده کینه اش شد و مدام با چرب زبانی از من تعریف میکرد و از صحبتهای زنهای همسایه که از من تعریف میکردند میگفت. نقشههای همسرم حساب شده بود و هر بار که مواد مصرف میکردم خواسته هایش را از من طلب میکرد، اول حسابم را خالی کرد و روزی اصل ماجرا را وسط کشید.
روزی حین مصرف مواد که از خود بی خود شده بودم همسرم شروع به تعریف و تمجید من از زبان زنهای همسایه کرد و یک کاغذ جلوی من گذاشت و درخواست کرد خانه را به نامش کنم. وقتی از همسرم پرسیدم که چه باید در کاغذ بنویسم با لحنی مهربان به من گفت: خانه را به اسم او قولنامه کنم تا سری در سرها بین فامیل و همسایهها در بیاورد.
مرد لاغر اندام که تریاک شیره جانش را کشیده بود، بدون مقاومت دست به قلم میبرد و دارایی اش را به نام همسرش میزند، اما نمیداند با این کارش در واقع مهر پایان بر زندگی مشترکش میزند. مرد فریب خورده ادامه میدهد: بعد از قولنامه کردن خانه به نام همسرم او روی دیگرش را نشان داد.
همسرم بلافاصله بعد از این ماجرا به دادگاه رفت و از من شکایت کرد که خانه اش را میخواهد، من هم که به خاطر اعتیاد ذلیل و بی رمق شده بودم کلید خانه را تقدیم او کردم و آواره کوچه و خیابان شدم. تنها دارایی ام یک موتور سه چرخ بود که برایم از این دنیای بی رحم باقی مانده بود. به ناچار روزها با آن بارکشی میکردم و شبها پشت همان میخوابیدم. در واقع خانه به دوش شده بودم و هر کنج، پستو و گوشه تاریک شهر برایم حکم خانه را داشت و شب در روزهای سرد وکم رمق بازار آتی سکه آن جا پناه میگرفتم.
بعد از آوارگی، خانواده و فامیل مانند همسرم پشت به من کردند و من را از خودشان راندند. مرد از همه جا رانده شده نزدیک به دو سال در سرما و گرما پشت موتور سه چرخش روزگار را سر میکند و به نوعی تاوان ندانم کاری گذشته و البته کینه خانواده همسرش را پس میدهد.
البته همسرش که خانه را از چنگ وی در آورده بود آن را میفروشد و بعد از مدتی پول باد آورده به او وفا نمیکند و او مثل شوهرش با سه بچه قد و نیم قد آواره کوچهها و خرابهها میشود و در آنها پناه میگیرد تا به نوعی چوب حیله گری اش را خورده باشد.
مرد تنها روزهای سرد وکم رمق بازار آتی سکه و بی یاور درباره گذشته خود میگوید: این قصه غم انگیز و بی خانمانی من مدت زیادی طول کشید تا این که پیغامی از سوی همسرم به واسطه برادرم به من رسید. او به برادرم گفته بود منتظر روزی است که من را داخل جوی آب ببیند و برای زندگی رقت انگیز من فریاد شادی سر دهد. همین حرف چنان من را تکان داد که گویی زلزلهای رخ داد.
برای همین تصمیم گرفتم به کمپ ترک اعتیاد بیایم تا از شر مواد افیونی خلاص شوم. الان پاک شده ام، اما بی جا و مکان هستم و به ناچار همچنان در کمپ باید سر کنم تا شاید نور امیدی در دل کسی بتابد و با کمک او بتوانم دوباره یک موتور سه چرخ برای خودم فراهم کنم و دستم جلوی کسی دراز نباشد.
دژ کهن رودخان نفس کشید
قلعه رودخان، میراثی کهن بر بلندای استان گیلان که پیشتر خبر از سایش سازه های سلجوقیش دل آزار بود، امروز به مرمتی تازه نفس کشید.
ذوق سفر به گیلان نه برای مردمان سرزمینمان که برای مردمان سرزمین های دور نیز به حظ جنگل و باران ، هیرکانیان هزاران ساله، برنج و شالی ، رودهای خروشان و پامچال ها ، زیستگاه قو و مرغابی ، خروش روز و شب امواج دریا ، جشن رنگ در لباس های محلی و رسوخ طعم طبیعت در غذاهای محلی و هزاران جاذبه دیگر شناخته شده است.
در میان همه گیرایی های گیلان ، دژ رودخان در مسیر ماسوله بر فراز جنگل های هیرکانی هزاران ساله بجا مانده از دوره سلجوقویان، استوار و سهمگین نظاره گر سده ها و هزاره هاست که برای رسیدن به آن از رشت ، می بایست تونلی از درختان آزاد جاده فومن را طی کرد و در هیاهوی جنگل های انبوه حدود یک هزار پله را پشت سر نهاد.
اما حال و روز قلعه رودخان به ستم گردشگران خوش نبود و خبر خوش نبودن حال سازه هایش، کام دوستداران میراث فرهنگی را تلخ می کرد تا مرمت فاز به فاز آغاز شد و امروز معاون میراث فرهنگی اداره کل میراث فرهنگی ، صنایع دستی و گردشگری گیلان در تماس با خبرنگار ایرنا اعلام کرد: مرمت و ساماندهی بخش شرقی مجموعه بنای تاریخی قلعه رودخان با اعتباری بالغ بر پنج میلیارد و ۶۶۰ میلیون ریال آغاز شده است.
ولی جهانی افزود: بخش شرقی قلعه رودخان به دلیل شدت آسیب های وارده شرایط مساعدی برای بازدید گردشگران نداشت و به همین دلیل از ۱۰ سال پیش تاکنون امکان بازدید از این بخش برای گردشگران وجود نداشت.
وی اظهار داشت: با توجه به اهمیت موضوع و با پیگیری های اداره کل میراث فرهنگی ، صنایع دستی و گردشگری گیلان و اختصاص اعتبار یادشده؛ مرمت و ساماندهی بخش شرقی قلعه که دارای مساحت تقریبی ۱۰ هزار مترمربع است توسط پیمانکار ذیصلاح آغاز شده است؛ با توجه به شرح عملیات تعریف شده پس از اتمام این پروژه بخش شرقی قلعه بازگشایی خواهد شد .
جهانی تصریح کرد: مرمت برج های آسیب دیده ، دیوارهای تخریب شده پیرامون قلعه ، مسیر های پیاده سنگی بخش شرقی و … از جمله مواردی است که در این پروژه به اجرا درخواهد آمد.
لاله پژوهش مدرس دانشگاه و از فعالان گردشگری گیلان ضمن ابراز خرسندی از اقدام یادشده گفت: کاش! برای مشکل زیست محیطی این میراث کهن نیز چاره ای اندیشه شود تا ریشه های استوار هیرکانیان که جنگل را درنوردیده، به پوشش های پلاستیک های یکبار مصرف گردشگران مدفون نشود.
وی در گفت و گو با خبرنگار ایرنا افزود: در سفری کوتاه به همین کشورهای همسایه دچار تاسف می شویم وقتی می بینیم حفاظت از محیط زیست ، چنان در تار و پود فرهنگ مردمان سرزمینشان در هم تنیده که کودکی خردسال در سهل انگاری گردشگر خارجی برای انداختن ته مانده سیگار بر روی زمین، خود را موظف به اخطار می بیند و سطل زباله را به او نشان می دهد.
وی ادامه داد: زمان زیادی از فرهنگسازی برای حفاظت از میراث فرهنگی ، محیط زیست و حفاظت از طبیعت در کشورمان می گذرد اما متاسفانه هنوز گلوی رودخانه های کم رمق ما ، به خراش قوطی های فلزی آزرده می شود و کیسه های فلزی راه تنفس درختان جنگل هایمان را می فشارد.
پژوهش بیان کرد: استفاده از فعالیت های ترغیبی مانند بازگرداندن بخشی از عوارض در قبال تحویل زباله در برخی مناطق گیلان بسیار مثمر عمل کرده و نصب تابلوهای هشدار و جریمه های نقدی، گام هایی کوچک در راستای پیشگیری از ظلم به طبیعت است.
دژ نظامی قلعه رودخان به اسامی دیگری چون قلعه حسامی ، قلعه هزار پله و قلعه سگسگال نیز معروف است؛ وسعت بنا ۲٫۶ هکتار بوده و از سه بخش اصلی شرقی ، میانی و غربی تشکیل شده است.
دروازه ورودی در بخش میانی واقع است؛ بخش شرقی که احتمالا قدیمی تر از سایر بخش هاست دارای دروازه ورودی مجزا و همچنین درب اضطراری است و مقر افسران ارشد نیز در این بخش قلعه واقع شده است؛ بخش غربی مرتفع ترین قسمت قلعه است و عمارت شاه نشین و آب انبار در آن قرار دارد.
طول باروی قلعه یک هزار و ۵۰۰ متر و ارتفاع آن بین پنج تا ۱۲متر متغیر است؛ باروها و برج های متعدد قلعه با مصالح سنگ، آجر و ملات آهکی ساخته شده اند.
این اثر ارزشمند ملی به شماره ۱۵۴۶ و در تاریخ سی ام مردادماه سال ۱۳۵۴ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
بنا به تعاریف استادان گردشگری ، اکوتوریسم ( طبیعت گردی ) سفری است مسئولانه به مناطق طبیعی که منجر به حفظ محیط زیست شده و موجب بهبود کیفیت زندگی مردم محلی می شود؛ کاش !بگذاریم چنین باشد ، نه تنها در قلعه رودخان ، ماسوله ، دیلمان ، اطاقور و جای جای گیلان بلکه برای نقطه نقطه سرزمینمان …
دیدگاه شما