هدف در زندگی چیست؟ ۶ روش مهم برای تعیین اهداف چه هستند؟
چطور میتوانیم بیشترین بهره را از تک تک لحظهها و زندگی خود ببریم؟ موفقیت و هدف ما در زندگی چیست؟ معمولا پاسخ به این سوال واقعا سخت است و ما معمولا از جواب دادن به آن طفره می رویم، حتی در ذهنمان! آدمها به دنبال چیزهایی میروند که فکر میکنند خوشحالشان میکند، اما باز به نتیجه دلخواهشان نمیرسند. اینها کسانی هستند که امکانات مادی کافی برای یک زندگی رضایتبخش را در اختیار دارند، ولی باز از سرابی به سراب دیگر در حال حرکت هستند و دست آخر هم چیزی جز کلافگی و احساس یأس و بیهودگی نصیبشان نمیشود. دلیل بسیاری از این سرخوردگیها نداشتن هدف در زندگی است.
اولین مشکلی که بیهدفی ایجاد میکند، حساسیت آزاردهنده است. یک انسان بیهدف ممکن است ماهها و چه بسا سالها از یک اتفاق بد در زندگیاش آسیب ببیند و نتواند بر افسردگی و اندوه ناشی از ناملایمات غلبه کند. مشکل بعدی و به مراتب مهمتر از بیهدفی، کسالت و دلمردگی است؛ انسان همیشه مشتاق است چیزی بیشتر از آنچه در اختیار دارد به دست بیاورد و داشتن هدف در زندگی به ما کمک میکند تا به افقهایی بیندیشیم که با امروزمان متفاوت است.
اگر لذتهای روزمره زندگی خیلی سریع تکراری و کسلکننده میشوند، با هدف داشتن در زندگی میتوان بر این حس غلبه کرد. درست است که سادهترین هدفهای زندگی برای به نتیجه رسیدن، به هفتهها و ماهها زمان احتیاج دارند؛ اما حداقل در طول مسیر رسیدن به خواستهمان، نگاهی امیدوارانهتر و خوشبینانهتر به زندگی خواهیم داشت.
قبل از اینکه به ادامه مطلب بپردازیم، بد نیست که با مطالعه خلاصه کتاب ایکیگای با راز شادابی و عمر طولانی ژاپنیها که همان داشتن هدفی است که شما را به شوق میآورد، آشنا شوید.
روش های تعیین هدف در زندگی
روشهای مختلفی وجود دارد که با انتخاب هر کدام از آنها میتوان زندگی خود را هدفمند کرد. انتخاب هر کدام از این روشها به نگاه شما به زندگی و درونمایه ذهنیتان بستگی دارد. در این مقاله از مجله بوکاپو شش روش مهم برای تعیین اهداف در زندگی را بررسی میکنیم.
۱- نفی دیگران
بد نیست در ابتدا از رایجترین و مخربترین روش هدف گذاری در زندگی حرف بزنیم و تصمیم بگیریم که در زندگی خودمان از آن دور بمانیم.
واقعیت این است که بسیاری از مردم در زندگی هدفی به جز اینکه دیگران را نفی کنند ندارند. مثلاً وقتی یک نفر میخواهد به همسایهاش نشان بدهد که از او برتر است، ممکن است به هر کاری دست بزند تا او را دچار سرخوردگی و سرشکستگی کند. یا دانشجویی که استعداد همکلاسیاش را ندارد، ممکن است به کارهایی دست بزند تا تمرکز او را از بین ببرد.
جالب است بدانید که این رقابت ناسالم و معیوب، گاهی تا سطح مدیریتهای کلان هم پیش میرود. نتیجه این منش، تنها یک وضعیت باخت-باخت برای همه است که انرژی فرد و جامعه را میبلعد و از بین میبرد. حالا باید از خودتان بپرسید که آیا شما هم گاهی دچار این رویکرد در زندگیتان شدهاید؟
اولین شرط هدفگذاری درست در زندگی این است که فرد هدفگذار به دنبال ساختن چیزی برود ، نه به دنبال خراب کردن آن. باید بدانید که ویرانگری شاید ابتدا بر زندگی دیگران تأثیر بگذارد، اما بعد از آن، آثارش به سراغ خود ما هم میآید و جز احساس خشم، اندوه و اضطراب چیزی عایدمان نمیکند.
۲- هدف های برنامه ریزی شده
از نگاه روانشناسی، آدمها را میتوانیم به دو گروه عمده تقسیم کنیم؛ آنها که والدین هماهنگ و همراه داشتهاند و آنهایی که در طول زندگی با کشمکشهای خانوادگی بزرگ شدهاند. بسیاری از افرادی که در خانوادههای نوع اول رشد کردهاند میتوانند به افراد موفق برنامه ریزیشده تبدیل شوند.
تصور کنید که در یک خانواده، فرد از کودکی با ارزشهایی مشخص و یکنواخت بار آمده باشد؛ او در انتخاب مسیری که برای زندگیاش باید در پیش بگیرد دشواری چندانی نخواهد داشت. یک پسر محجوب و خجالتی ممکن است در ۲۰ سالگی به این نتیجه رسیده باشد که میخواهد خانوادهاش را تشکیل بدهد و حتی گاهی تعداد بچههایی که میخواهد به دنیا بیاورد را میداند. دختر دیگری که از قضا دوست خانوادگی این مرد آرام است شاید در همان سن تصمیم گرفته باشد که تا ۳۰ سالگی رئیس یک دانشکده بشود.
هدفهایی که این افراد برای خود تعیین میکنند ممکن است متفاوت باشد، ولی اگر آنها در فضایی آرام و به دور از ابهام رشد کرده باشند، به شکل مشابهی به هدفهای خود پایبند میمانند و با رضایت کامل به نتایج دلخواهشان میرسند.
مهم این است که بدانیم چنین سعادتی در زندگی نصیب آدمهای کمی میشود. بیشتر آدمها بخش بزرگی از عمر خودشان را در سردرگمی و گیجی برای تعیین هدف در زندگی به سر میبرند. امروز، فکر میکنند که باید یک مؤسسه تبلیغاتی تأسیس کنند و هفته به آخر نرسیده به این نتیجه میرسند که یک شغل کارمندی بخور و نمیر برایشان بهتر است. حتی در این میان، به یاد استعدادهای هنری پرورشنیافته خود هم میافتند!
اگر شما هم یکی از این افراد هستید، زیاد نگران نشوید. شما تنها نیستید؛ چرا که بیشتر مردم دنیا بدون آنکه به روی خودشان بیاورند یا به کسی اعتراف کنند از برای رسیدن به اوج موفقت چه باید کرد؟ چنین سردرگمیهایی رنج میبرند. هدفگذاری برای این گروه شاید به سادگی هدفمندهای برنامه ریزی شده نباشد، ولی یک ویژگی دلچسب دارد: هیجانانگیزتر، متنوعتر و عمیقتر است.
اگر خانوادهای که در آن رشد کردید با کشمکش و رفتارهای آزاردهنده والدین همراه بودهاست، پیشنهاد میکنیم کتاب والدین سمی را مطالعه کنید. سوزان فوروارد، رواندرمانگر و نویسنده، در این کتاب کمکتان میکند تا از شر آثار مخرب تربیت نادرست والدینتان رها شوید و زندگی خود را از آنها پس بگیرید.
۳- رقابت با خود
یک نگرش دیگر به مسئله هدف گذاری، نگرش معطوف به پرورش نیروهای درونی و برای رسیدن به اوج موفقت چه باید کرد؟ شخصی است. فردی که مانند افراد دسته قبل هیچ راهنمای روشن و قطعی از محیط بیرونی دریافت نکرده باشد، در تعیین هدفهای زندگی به درون خودش مراجعه میکند و استعدادها و تواناییهایی را پرورش میدهد که مسیر زندگی وی را تعیین میکنند. ما این افراد را انسانهای خودساخته مینامیم.
رومن پولانسکی، کارگردان مشهور لهستانی، در دوران کودکیاش تجارب دردناکی را از سر گذراند. پدر و مادر او در حملههای متعدد نازیها گرفتار شدند و او در سن نوجوانی تحت سرپرستی پدر و مادرخواندهاش قرار گرفت. پولانسکی در سی سالگی اولین فیلمش را ساخت، بعد به آمریکا سفر کرد و در آنجا موفقیتهای بیشتری به دست آورد. البته داستان زندگی پرفراز و نشیب او مفصلتر از آن است که اینجا بنویسیم. او را تنها از این جهت معرفی کردیم که نمونهای از افرادی است که با رجوع به نیروهای و تواناییهای شخصی خود، راهشان را در زندگی پیدا کردهاند.
چیزی که این افراد را در پیگیری اهدافشان کامیاب میکند نوعی رقابت با خود است. نکته جالب این وضعیت این است که گاهی لذتی که یک فرد در پرورش استعدادهای درونیاش به دست میآورد، آنقدر پررنگ میشود که مسئله رسیدن به هدف را به طور کامل در سایه فرو میبرد. نامی که روانشناسان بر روی این کارکرد ذهنی گذاشتهاند میل به خودشکوفایی است. افرادی که چنین میلی دارند همیشه به دنبال هدفی هستند که توانایی آنها را نمایان کند و یک من جدید برایشان بسازد. این نوع هدفگذاری در زندگی مانند رفتن به یک سفر پرمخاطره و ماجراجویانه است.
اگر هنوز تواناییهای منحصر به فرد خود را پیدا نکردید و یا نمیدانید چطور آنها را شکوفا کنید، مطالعه دو کتاب یافتن جوهر درون و کشف توانمندیها را به شما پیشنهاد میکنیم.
۴- هدفگذاری معطوف به آگاهی و خودشناسی
اگر فکر میکنید هدف گذاری مختص افراد اجتماعی و برونگراست، باید بدانید که اشتباه میکنید. افراد درونگرا هم هدفمند زندگی میکنند، فقط این اهداف به اندازه اهدافی که یک فرد برونگرا برای خود تعیین میکند، مشخص و برجسته نیستند.
از پابلو پیکاسو اینطور نقل شده است: «من حتی اگر میخواستم یک جراح بشوم هم همانقدر جراح خوبی میشدم که حالا نقاش خوبی هستم.» اگر کارهای پیکاسو را دیده باشید و از اراده آهنین او چیزی شنیده باشید، قبول کردن این نقلقول برایتان دشوار نخواهد بود. افراد زیاد دیگری هم وجود دارند که مانند پیکاسو میتوانند به سادگی هر هدفی را انتخاب کنند و به سمت آن راه پیش بروند.
امّا چرا گاهی آدمهایی را میبینیم که بعد از سی سال فعالیت در رشتهای، ناگهان مسیر جدیدی انتخاب میکنند و در آن قدم میگذارند؟ جواب این معمّا انگیزه افراد برای شناختن خود است. این اشخاص میخواهند در طی فعالیتهایی که انجام میدهند خودشان و زندگی را بشناسند؛ درست مانند کاری که فلاسفه رواقی انجام میدادند؛ یعنی بهانه کردن اهداف زندگی برای رسیدن به خودشناسی و آرامش درونی. تفاوت این نگاه با نگاه قبلی این است که این بار حتی رقابت با خود هم معنا ندارد و تنها شناخت و آرامش فکری مطرح است.
۵- اهداف دگرخواهانه
سیاستمداران و کارآفرینان هر جا که حرف بزنند بر یک چیز تأکید میکنند؛ اینکه فعالیتهایی که انجام میدهند در جهت مصلحت عمومی است. البته بسیاری از این افراد صادق نیستند و فقط به دنبال منافع خودشان هستند، ولی بسیاری هم درست میگویند. تشخیص صداقت آدمها وقتی از علاقه به سرنوشت دیگران حرف میزنند دشوار است ولی غیر محتمل هم نیست؛ چرا که خیلی از آدمها صرفاً با هدفی به شوق میآیند که جمعی باشد و شادی و رضایت همنوعانشان را نیز در بر بگیرد.
از آنجایی که در بخشهای قبلی، از هر نمونه هدفگذاری مثالهایی آوردیم بد نیست اینجا هم به یک نمونه اشاره کنیم. دکتر آلبرت شوایتزر، یک فیلسوف، موسیقیدان و پزشک آلمانی بود که فعالیتهای خیرخواهانهاش در دنیا زبانزد است. او با اینکه دوستان زیادی در حلقه روشنفکری داشت و با اینکه بلیت کنسرتهای موسیقیاش به خوبی به فروش میرفت، ترجیح داد زندگیاش را وقف درمان بیماران در کشورهای آفریقایی کند. شعارش هم این بود: «تا زمانی که یک فرد گرسنه در جهان وجود دارد مسئولیتش با من است.»
زندگی آلبرت شوایتزر ثابت میکند که این فقط یک شعار توخالی نبوده است. او کمی پیش از مرگش، از آفریقا با دوستی نامهنگاری میکرد و در نامههایش میگفت که طبابت در آفریقا برایش واقعیتر از هر فعالیت روشنفکرانهای است. حتی یک بار هم ابراز پشیمانی کرده و گفته بود: «زمانی را که صرف نوشتن همین نامه میکند، میتوانسته صرف سر زدن به یک بیمارستان کند.»
شیفتگی به کار کردن در جهت خیر عمومی برای همه قابل درک نیست. با این حال یک نکته مشخص است؛ کسانی که اهداف دگرخواهانه را انتخاب میکنند، گاه نیروهایی برای رسیدن به اهدافشان مییابند که عقل و منطق قادر به توضیح آن نیست. اگر علاقهمندید بدانید که چگونه افرادی که منفعت و موفقیت دیگران اهمیت میدهند خودشان نیز در قله موفقیت میایستند، میتوانید خلاصه کتاب بگیر و ببخش را در وبسایت بوکاپو مطالعه کنید.
۶- احساس همدردی
هدفگذاری بر اساس احساس همدردی، یکی از ارضاکنندهترین شکلهای هدف گذاری است. قبل از اینکه در این بحث جلوتر برویم بد نیست به تفاوت همدردی و نوعدوستی فکر کنیم. در نوعدوستی همیشه یک فاصله وجود دارد؛ مثلاً آلبرت شوایتزر خودش یک آفریقایی فقیر و بیمار نبود، ولی میتوانست میزان رنج این افراد را تصور کند و کاری برای برطرف کردنش انجام بدهد.
امّا همدردی در یک وضعیت برابر اتفاق میافتد؛ یعنی ما آن دردی را که میخواهیم در دیگری برطرف کنیم را حداقل یک بار تجربه کردهایم. به عنوان مثال، زنی که مورد تجاوز جنسی قرار گرفته و توانسته از این مهلکه روانی جان به در ببرد، ممکن است به یک فعال حقوق زنان بدل شده و به جریان مقابله با تعرض و تجاوز بپیوندد.
روانشناسانی که خودشان از یک بحران جدی روحی در زندگی نجات پیدا کردهاند نیز تمایل دارند با مراجعانی که تجربه مشابهی دارند کار کنند. همچنین، بسیاری از افرادی که در وضعیت مالی نابهسامان رشد کردهاند، پس از موفقیت در تهیه امکانات اولیه زندگی، تصمیم به توانمندسازی انسانهایی میگیرند که تجربه محرومیت مشابه دارند. این افراد در واقع کسانی هستند که حس همدردی را راهنمای زندگی خود قرار دادهاند.
به طور کل، وقتی رنج بردن در زندگی از یک حدّی بگذرد، دو نوع انسان مختلف میسازد. بعضی که کم هم نیستند در اثر این فشارها بدبین و مأیوس میشوند. حتی بعد از برطرف شدن رنجشان هم باز از زندگی کنارهگیری میکنند و بدون رؤیا و امید، یک زندگی ماشینی را به پایان میرسانند. دسته دیگری که معمولاً کمترند، افراد الهامبخشی هستند که نیروهای خود را صرف این هدف میکنند که هیچکس رنجی را که آنها تجربه کردهاند، تجربه نکند. قطعاً متواضعترین افراد موفق و هدفمند را در همین دسته پیدا میکنیم.
اپرا وینفری، نمونه بارز یکی از همین افراد است . او در کتاب راه روشن است با الهام گرفتن از تجربیات درخشان خود، توضیح میدهد که برای رسیدن به هدف منحصر به فرد خودتان، به چه چیزهایی باید توجه کنید.
حرف آخر
زندگی موهبتی است که به ما داده شده و بدون انتخاب هدف نمیتوانیم از این فرصت به درستی استفاده کنیم. بدون هدف در زندگی، درگیر طوفان سردرگمی میشویم و ناگهان چشم باز میکنیم و میبینیم که دوران طلایی عمرمان گذشته، و ما همچنان از شاخهای به شاخه دیگر میپریم. تجربههای ما در زندگی ممکن است باعث شوند که روشهای مختلفی برای هدف گذاری پیش بگیریم، ولی همین که هدفمند باشیم، یعنی توانستهایم گام مؤثرتری در جهت آرامش روحی و جسمی خود برداریم.
اگر از خواندن این مطلب لذت بردید و حالا علاقهمند هستید که بیشتر درباره روشهای هدفگذاری بدانید، میتوانید در بوکاپو بهترین سایت خلاصه برای رسیدن به اوج موفقت چه باید کرد؟ کتاب متناسب با نیازتان کتابهای گوناگونی را به صورت خلاصه بخوانید یا گوش بدهید.
هدف در زندگی موضوعی است که تصور ما از آینده را میسازد. مطالعه خلاصه کتاب هنر خوب زندگی کردن نوشته رولف دوبلی در وبسایت بوکاپو میتواند برای یافتن اهدافتان یاریتان کند.
بدون هدف زندگی کردن مثل این است که یک کشتی بدون بادبان را در دریای طوفانی رها کنیم و انتظار داشته باشیم خودش را به بندرگاه برساند. هدف داشتن، ما را در تحمل سختیها توانا میکند و به شادیهایمان عمق میبخشد.
شناخت هدف در زندگی، در واقع به معنای تعیین هدف در زندگی است. اهداف ما میتوانند فردی باشند یا به جامعهای که در آن زندگی میکنیم هم مربوط شوند. اهداف ما نشاندهنده نیازها، عمق شخصیت و تجربههای ما هستند.
هفت چیزی که باید رهایشان کنیم تا موفق شویم!
نگاهی به زندگی خود در طول روز کنید؛ به فرض یک یک کارمند هستید، هر روز راس ساعت 7 بیدار می شوید، چیزی میخورید و به سرکار می روید. تا ساعت 2 شاید 4 و شاید هم دیرتر، در اداره، تا جایی که می توانید وقت تلف می کنید تا ظهر شود و دوباره به خانه برگردید. سپس بعد از ناهار استراحتی می کنید و روی مبل دراز می کشید. احتمالاً به خواب می روید. از خواب بلند می شوید و پای تلویزیون می نشینید تا شب. احتمالاً شب هم در بیرون از منزل چرخی می زنید و مجدداً به خانه باز می گردید.
اگر زندگی شما این یا چیزی مشابه با این نوع زندگی است، میخواهیم ناامیدتان کنیم! تا وقتی چنین زندگی ای را انتخاب کردید، هرگز نباید به موفق شدن فکر کنید. با نحوه زندگی افراد موفق اگر آشنا شوید، می بینید که روش های زندگی شان نه مثل آدم فضایی ها، بلکه یک زندگی نسبتاً متفاوت است. آنها هر روزشان با روز قبل فرق دارد و هرروز به راه های تازه ای برای موفق تر شدن می اندیشند.
اگر به دو ستان موفق مان نگاه کنیم، می بینیم که آنها متفاوت فکر میکنند، متفاوت صحبت میکنند، و هوشمندانه عمل میکنند. موفقیت آسانتر از آن چیزی است که ما فکر می کنیم، به شرطی که از افراد مناسب برای مدل سازی و یادگیری استفاده کنیم. گروه همکار ما، منابع و ابزارهایی که برای کسب و کار خود استفاده میکنیم و مسئولیت پذیری برای پیگیری تلاش ها، عناصر مهمی هستند که برای موفق شدن باید به آنها توجه کنیم. ما توانا، خلاق، عاقل و خوب هستیم. آنچه که فکر می کنیم می خواهیم به آن برسیم، ممکن است تازه اول راه باشد!
در اینجا هفت راه وجود دارد تا بتوانید از موفقیت هایتان پشتیبانی و حمایت کنید!
افکار منفی را رها کنیم
اگر راهی به ذهن افراد موفق بود، می توانستیم نظم و انظباط ذهن آنها را ببینیم! آنها میدانند که همه موفقیتها از این مکان (ذهن) شروع میشوند. آنها هر روز ذهن خود را آموزش میدهند تا از پاسخ های پیش فرض مغز که به ما چیزهای منفی میگوید اجتناب کنند. باید مراقب افکار خود باشیم و بر روی افکار مثبتی که به ذهنمان خطور می کند متمرکز شویم. همه ما یک انتخاب داریم. برای بهبود در زمینه های ذهنی، تمرینات خوبی وجود دارد تا مثبت اندیش شویم و به افکار بد اجازه ورود ندهیم.
و سپس می توانید مقاله علمی و کامل زیر را بخوانید: خوش بینی آموخته شده چیست؟ +روش ABCDE
از این باور که «نمی توانم دنیا را تغییر دهم» دست برداریم
همه ما قدرت انجام کاری باور نکردنی و خارق العاده را داریم. افراد موفق معتقدند هیچ اهمیتی ندارد که کجا به دنیا آمدهاید، چه میزان تحصیلات دارید و با چه قدر پول، کسب و کارتان را شروع میکنید، بلکه آنها معتقدند موفقیت در این است که باور کنید میتوانید دنیا را تغییر دهید. انسان های موفق میگذارند که باور خودشان، آزادانه آنها را به سمت جهانی بهتر هدایت کند.
می دانید رفتارهای انسان های سخت کوش چگونه است؟ این مقاله را بخوانید:
از وقت تلف کردن دست برداریم!
یکی از جنبه های عدالت این است که همه انسان ها در طول روز، به یک اندازه زمان در اختیار دارند! کاری که ما با این «زمان» انجام می دهیم کاملا به خود ما بستگی دارد. ما معمولا به خودمان می گوییم: «من وقت کافی برای …….کار ندارم. چون که….»
در جمله بالا می توانیم اولین جای خالی را با چیزی در لیست هدف پر کنیم، مانند: «تماس با دوستان» یا «نمیدانم چطور»
اغلب ما در بهانه آوردن برای انجام ندادن کارها، بسیار خوب عمل می کنیم! این یک سم زهرآلود در راه رسیدن به اهداف است و ما را دچار رخوت و سستی می کند. ضروری است هر لحظه به خودمان انرژی بدهیم و با این بهانه آوردن ها مبارزه کنیم! بهتر است کارها را اولویت بندی کنیم تا مشکل وقت نداشتن برای آنها حل شود. اگر می خواهیم به سطوح جدید موفقیت برسیم، باید کارهای اولویت بندی شده را به ترتیب و با جدیت انجام دهیم.
در دوره حرفه ای یک استراتژی مدرن و تازه یاد میگیرید که زمانتان را مدیریت کنید و برنامه های انعطاف پذیر و عالی بچینید: روی لینک زیر کلیک کنید:
کلمه «شانس» را فراموش کنیم…
بیرون بیایید و انجامش دهید! این شعاری است که اپرا وینفری، یکی زنان قدرتمند و موفق جهان هم به آن معتقد است! صبر کردن برای رسیدن زمان مناسب بی معنی است! در این صورت هرگز زمان مناسب را پیدا نخواهیم کرد. ما مسئول موفقیت های خود هستیم! هرروز انتخاب هایی برای انجام دادن داریم. این ما هستیم که انتخاب می کنیم که روزمان را پربار و بزرگ بسازیم یا بی فایده و کوچک!
این هم از نکاتی که یکی از پرنفوذترین زنان جهان به شما یاد می دهد. از دستش ندهید: هفت نکته از اپرا وینفری برای سریع تر موفق شدن
خودخواهی را ریشه کن کنیم!
«فداکاری» راهی برای تبدیل یک زندگی بیهوده به یک زندگی معنادار و چیزی است که ما می توانیم به داشتنش افتخار کنیم. تمایل ذاتی ما به این است که یک زندگی معنا دار و زیبا داشته باشیم و از محبت و دلسوزی برای دیگران سرشار شویم!
بودا می گوید: اگر چراغی را برای کسی روشن کنی، مسیر خودت را نیز روشن خواهد کرد.
از «اعتماد نکردن به دیگران» دست برداریم!؟
برای اینکه به سمت جلو حرکت کنیم، باید باور کنیم افرادی که در اطراف ما هستند، نقاطی قوتی دارند که ما آنها را نداریم و برای بهره برداری و استفاده از آنها ناچار به همکاری هستیم!. اعتماد کنیم که آنهایی که در اطراف ما هستند نقاط قوتی داشته باشند که متفاوت از خودمان باشند و برای بهرهبرداری از آنها، باید با آنها همکاری کنیم. دیدن نقص های دیگران هنر نیست! هنر این است که طلاهای موجود در وجود هر شخص را بیابیم!
از فکر کردن و قضاوت در مورد عقاید افراد دیگر دست برداریم..
افراد موفق میدانند که خلاق، توانا، خردمند و خوب هستند. برخی افراد هستند که نامشان مشهور است. حتی اگر خودشان هم نباشند! آنها اعتماد به نفس دارند و به وسیله آن میدرخشد. آنچه دیگران درباره آنها فکر میکنند به آنها ربطی ندارد! به همین دلیل است که برایشان مهم نیست. همچنین آنها به خود اجازه نمی دهند در افکار دیگران دخالت کنند. علاوه بر اینکه آرامش خود را از دست نمی دهند، ذهن خودشان را هم بیخودی شلوغ نمی کنند!
به رادیو سخنرانی زیر در مورد قضاوت حتماً گوش بدهید:
کلام آخر
اگر در فیلم ها افرادی که در یک بالن سوار شده اند را ببینید، مشاهده می کنید که آنها برای اوج گرفتن لازم است چیزهای اضافه ای که در بالن دارند و به آنها نیاز ندارند را از همان بالا به پایین پرتاب کنند. زندگی شما درست مثل یک بالن بزرگ است. هرچه بخواهید بیشتر اوج بگیرید، باید اضافات و چیزهای زائد زندگی تان را رها کنید.
این زائده ها می تواند افکار منفی باشد، کارهای اضافه ای که به رشد شما هیچ کمکی نمی کند باشد یا حتی افرادی باشد که نه تنها به پیشرفتتان کمک نمیکنند، بلکه مانعی بر سر راه موفقیت شما هستند. در این مورد باید کمی بی رحم باشید. در قبال چیزهای اضافه ای که رها می کنید، قطعا چیزهای ارزشمندی به دست خواهید آورد. «پس از رها کردن و اوج گرفتن نترسید!»
اغلب مسائلی که با آن روبروایم به خاطر نوع «طرز فکر» اشتباهی است که داریم. در دوره حرفه ای بخشی ویژه و کاملاًمبتنی بر تحقیقات تازه علمی گنجانده شده به نام طرز فکر.
اگر تو این دنیای قرن 21 ام زندگی می کنی نیاز داری بدونی چه طرز فکری باعث موفقیت میشه… این محصول طبق تحقیقاتی پرفسور کارل دوک انجام داده است تولید شده و در مجموعه ی بیشتر از یک بومی شده است،
در این دوره به شما می گوییم که “بهترین طرز فکر” چه چیزی است. روی لینک زیر کلیک کنید:
باور چیست؟ هر چیزی که باید درباره باور ها بدانید
باورها انواع مختلفی دارد که برخی از آنان به شما برای موفقیت و پیشرفت کمک میکنند و برخی دیگر نیز برعکس باعث پس رفت و شکست شما میشوند.
باورها را به طور کلی میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
- باور های منفی
- باور های مثبت
اگر از تأثیر باور بر زندگیتان با خبر شوید و بدانید که اساس اصلی قانون جذب، باور است هر چه زودتر به دنبال راه هایی برای تغییر باور های غلط و یا همان منفی خود می گردید.
همینطور به دنبال راه های برای چگونگی شکل گیری باور ها درست یا همان مثبت می افتید.
در این مقاله از سایت جادوی باور تلاش می کنیم تا به شما باور و انواع باور را آموزش دهیم همینطور شما را با قدرت باور، راهکارهای تغییر باور های غلط و ساخت باورهای جدید و درست آشنا میکنیم؛ پس در ادامه با ما همراه باشید.
باور چیست؟
برای آنکه معنا و مفهموم ساده باور را بهتر متوجه شوید ابتدا باید از قدرت باور با خبر باشید.
قدرت باور که اغلب به عنوان ایمان و اعتقاد نیز شناخته می شود، نیرومند ترین و خلاق ترین نیرو در جهان است. باور ها نقش مهمی را در زندگی ما ایفا می کنند زیرا بسیاری از موفقیت ها و شکست های زندگی هر فرد ناشی از باورهای درونی او است. باور تأثیر بی نظیری در انجام پذیری و یا انجام ناپذیری اکثر تصمیمات ما دارد.
باور در واقع همان ذهنیتی است که در تفکر ما و ضمیر ناخودآگاه ما وجود دارد.
باور نوعی نمایش ذهنی از یک نگرش مثبت یا منفی در انجام امور مختلف است به زبان ساده تر باور یعنی تکرار مداوم یک تفکر در طول زمان.
مردم اصولا چیزی را باور میکنند که با ذهن و تفکراتشان در تضاد نباشد. آنان تفکراتی را باور می کنند که با ذهنیت اصلی آنان سازگاری دارد، به همین دلیل است که یک ذهنیت غلط باعث ایجاد چندین ذهنیت غلط دیگر می شود.
کوین ترودو
انواع باور ها
به طور کلی باورها را میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
- باور های مثبت
- باور های منفی
این بدان معناست که تمامی باورهایی که ما در زندگی داریم زیر مجموعه این دو دسته هستند. به طور مثال باور های محدود کننده جزء باور های منفی به حساب می آید و باورهای انگیزه ساز جزء باورهای مثبت محسوب میشود.
در ادامه قصد داریم باور های مثبت و باور های منفی را برای شما به طور کامل شرح دهیم:
باورهای مثبت
برخی از باورها سبب ایجاد انگیزه مضاعف می شوند و سبب موفقیت و پیشرفت در کارها می گردند.
باورهایی که نیرو و انرژی شما را در انجام کارها افزایش می دهند، سبب ایجاد یک نیروی مضاعف در انجام کارهای گوناگون می گردند و انرژی شما را برای انجام کارهای سخت افزایش می دهند.
باور های مثبت درونی که در واقع همان ایمان و اعتقادات هر فرد می باشند، سبب افزایش اعتماد به نفس شما می گردند و انرژی درونی شما را برای مقابله با مشکلات زندگی افزایش می دهند.
شما با تقویت باورهای مثبت می توانید این انرژی ها را درونی کرده و از آن برای دستیابی به اهداف بزرگ خود بهره ببرید.
به این ترتیب باور مثبت، محرک شما در انجام کارهای گوناگون و دستیابی به موفقیت به شمار می رود.
شما میتوانید به کمک راهکارهایی که در این مقاله به شما آموزش می دهیم همانند ثروتمندان که به طور ناخودآگاه باورهای ثروت ساز دارند برای خود باور های ثروت ساز بسازید.
تأثیر باور های مثبت بر زندگی
باورهای مثبت سبب افزایش تمرکز شما در زندگی می گردند. باورهای مثبت به شما کمک می کنند تا به اهداف خود برسید.
باورهای مثبت سبب افزایش ایمان و اعتقاد قلبی شما می گردند و انرژی مضاعفی را در وجود شما ایجاد می کنند.
افزایش باورهای مثبت، میزان ریسک در زندگی را کاهش می دهد. باورهای مثبت سبب افزایش تفکرات مثبت و سازنده می برای رسیدن به اوج موفقت چه باید کرد؟ گردد و در نهایت منجر به موفقیت و پیشرفت بیشتر در زندگی می گردد.
اگر باورهای مثبت خود را تقویت کنید به آسانی می توانید در شرایط دشوار زندگی مشکلات خود را برطرف کنید.
باورهای منفی
نوع دیگری از باور نیز وجود دارد که سبب ایجاد محدودیت در انجام کارها می گردد.
در صورتی که باورهای منفی در ذهن شما وجود داشته باشند، در واقع مانع بزرگی برای رسیدن به موفقیت محسوب میشوند. باورهای منفی قدرت انجام کارهای گوناگون را از شما گرفته و سبب رسیدن به ناکامی می گردند به همین دلیل باید نهایت سعی خود را در کاستن از باورهای منفی داشته باشید.
ذهنیت های انسان در واقع مسیر پیشرفت او در زندگی را مشخص می کنند.
بسیاری از افراد به دنبال کسب موفقیت در زندگی هستند و برای دستیابی به اهداف خود باید نیروی باور را برای رسیدن به اهداف بلند مدت خود مورد استفاده قرار دهند.
بیشتر افکار ما حاصل باورهای درونی هستند و نقش مهمی را در تصمیم گیری ها و عملکرد ما در شرایط گوناگون بر عهده دارند.
تأثیر باور های منفی بر زندگی
- باور های منفی باعث از دست دادن فرصت های زندگی می شود.
- یک باور منفی یا اشتباه میتواند باعث ایجاد چندین باور منفی و غلط شود، این قانون باور است.
- باورهای منفی پلی نامرئی به سمت شکست برای شما می سازند و تا لحظه شکست متوجه آن نخواهید شد.
راهکارهای تغییر باورهای غلط
راهکارهای مختلفی برای تغییر باورهای اشتباه یا غلط وجود دارد که توسط این راهکارها می توانید زندگی خود را تغییر داده و نگرش خود را نسبت به پدیده های گوناگون تغییر دهید.
تغییر باورها به خصوص در مورد باورهای منفی از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.
با تغییر باورهای منفی می توانید عملکرد خود را در زندگی تان بهبود بخشیده و در زمینه های گوناگون، موفقیت و پیشرفت های بسیار زیادی را به دست آورده و به اهداف خود برسید.
شناسایی باورهای منفی، اولین گام برای تغییر باورها می باشد.
الگوهای مختلفی برای تغییر باورهای منفی وجود دارد که توسط این الگوها می توانید باورهای مثبت را جایگزین باورهای منفی کرده و در انجام کارهای گوناگون به موفقیت برسید.
ایمان و اعتقاد ارتباط مستقیم با باور دارند. در صورتی که شما ایمان و اعتقاد قلبی خود را تقویت کنید، به آسانی می توانید باورهای منفی را از ذهن خود دور کرده و در مراحل مختلف زندگی موفقیت های بی شماری را به دست آورید.
با مطالعه مقاله تمرین استر هیکس می توانید به کمک قانون جذب باورهای مثبت خود را تقویت کنید.
در تغییر دادن باور ها باید به این نکته نیز توجه داشته باشید که باور دو نوع است یکی باورهای درونی و دیگری باورهای بیرونی؛ باورهای بیرونی و ظاهری را سریع تر از باورهای درونی که به صورت بنیادی در وجود ما قرار گرفته اند می توان تغییر داد.
در صورتی که برای تغییر باورهای درونی باید در کنار ایمان قلبی، از نیروی صبر نیز بهره برد.
به این ترتیب برای تغییر باورهای درونی باید همواره به خودتان یادآوری کنید که من فرد صبوری هستم و با پشتکار و تلاش در این زمینه موفق خواهم شد.
اگر بخواهیم یک باور جدید و مثبت برای خودمان بسازیم و این باور با باور های منفی ما تناقض داشته باشد؛ انرژی زیادی از مغز ما صرف می شود، در نتیجه مغز تلاش میکند که ما را منصرف کند پس هیچگاه نا امید نشوید و به راهتان ادامه بدهید.
ارتباط بین باور و ایمان
ایمان یکی از مهم ترین و تأثیرگذارترین عوامل در تغییر باور می باشد.
برای تغییر باورها باید ایمان و اعتقاد قلبی شما این باشد که می توانید شرایط را تغییر داده و با تغییر باورهایتان، در جهت موفقیت و پیشرفت بیشتر گام بردارید.
جایگزین کردن باورهای منفی با باورهای مثبت سبب ایجاد تغییر بزرگی در کیفیت زندگی شما می گردد و زمینه را برای موفقیت های بعدی فراهم می آورد.
ایمان و اعتقاد نیز از باورهای افراد سرچشمه می گیرد. ایمان و اعتقاد در واقع یکی از انواع باورهای مثبت می باشند.
مدل های ذهنی انسان باورهای او را می سازند و این مدل ها در ادراک و نحوه عملکرد انسان نقش مهمی را ایفا می کنند.
ایمان و باور در رسیدن به موفقیت و پیشرفت در زندگی افراد نقش مهمی را برعهده دارند. باور اگر با اطمینان و یقین همراه شود، به آن ایمان گفته می شود.
ایمان نیرویی شگفت انگیز است و بر ذهن انسان بسیار تأثیرگذار می باشد.
بنابراین برای دست یافتن به اهداف مورد نظر خود در زندگی باید به آن هدف ایمان داشته باشید و باور قلبی شما رسیدن به آن باشد.
در این صورت باور و ایمان قلبی شما سبب ایجاد تحول در زندگی تان می گردد و هدف ها و آرزوهایتان به حقیقت تبدیل می گردد.
هرچقدر میزان ایمان واعتقاد شما بیشتر باشد، تکاپوی شما برای دستیابی به اهدافتان افزایش پیدا می کند و در نهایت می توانید با موفقیت در جهت رسیدن به اهداف خود گام بردارید و در این مسیر به موفقیت و پیشرفت برسید. زیرا در این صورت توانایی ها و مهارت های خود را باور می کنید و با ایمان به استعدادها و مهارت های فردی خودتان، می توانید شرایط زندگی تان را تغییر داده و برای رسیدن به اوج موفقت چه باید کرد؟ موفقیت های بیشتری را به دست آورید.
قدرت باور
قدرت اعتقاد و باور نیرویی درونی را ایجاد می کند که سبب ایجاد معجزه در انجام کارهای گوناگون می گردد.
بسیاری از رفتارها و عملکردهای انسان ناشی از باورهای درونی می باشد. میزان موفقیت و پیشرفت شما در زندگی نیز به همین عامل بستگی دارد.
حقیقت های بسیار زیادی در زندگی ما وجود دارند که حاصل باورهای درونی ما می باشند. باور در بسیاری از تصمیمات مهم زندگی تأثیرگذار می باشد و از قدرتمندترین نیروهای درونی به شمار می رود.
با تغییر باورهای منفی می توانید تحول بزرگی در زندگی خود ایجاد کرده و حتی دنیا را نیز تغییر دهید.
با بررسی افکار و مدل های ذهنی خود می توانید باورهای درونی تان را کشف کرده و آن ها را مطابق با انتظارات خود از شرایط زندگی تان تغییر دهید.
در واقع باورهای درونی هر یک از ما نشأت گرفته از مدل ها و تصورات ذهنی می باشند. در هرکاری ابتدا تفکر می کنیم و سپس مطابق مدل های ذهنی به انجام آن کار می پردازیم.
بنابراین برای تغییر باورهای منفی و مخرب باید این باورها را به چالش کشیده و شیوه های جدیدی از تفکر را جایگزین این تفکرات منفی گرایانه کنید، از این طریق می توانید زندگی خود را متحول کرده و شرایط را برای کسب موفقیت بیشتر فراهم کنید.
تأثیر باور در زندگی
انرژی لازم برای دستیابی به اهداف گوناگون از باورهای مثبت انسان تأمین می شود.
بنابراین باورهای شما در واقع پلی برای رسیدن به پیشرفت و موفقیت در زندگی تان می باشند.
کنترل شرایط گوناگون زندگی و رسیدن به موفقیت های بیشتر نیاز به افزایش باورهای مثبت و تغییر نگرش و باورهای منفی دارد.
چیزی که ما اساسا در مورد خودمان باور داریم منجر به تصمیم گیری در شرایط گوناگون زندگی می گردد و تجربه های مختلف در لحظه های گوناگون را ایجاد می کند.
ایمان و اعتقاد نیروهای قدرتمندی هستند که بر سلامتی و توانایی ما تأثیرگذار است.
باورهای ما تحت تأثیر عوامل شخصی و یا فرهنگی قرار دارند و از این طریق رفتار ما را تغییر می دهند.
ایمان و اعتقاد سبب ایجاد احساس امنیت بیشتر شده و یافتن افرادی که اعتقادات مشابه دارند، سبب افزایش ارتباطات فردی و اجتماعی می گردد.
قانون باور یا قانون جذب چیست؟
همانطور مشخص است اساس و پایه قانون باور یا قانون جذب، باور است. باور ها می توانند مانند یک موتور متحرک ما را به سمت موفقیت ببرند و یا می توانند مانند کفش هایی سنگین ما را از ادامه راه منصرف کنند.
باور های درونی اگر غلط یا منفی باشند مشخص است که ارتعاشات ما نیز منفی است؛ پس در نتیجه قانون جذب برای ما بر عکس عمل می کند و به جای به ارمغان آوردن پیروزی های مختلف برای ما فقط شکست پدید می آورد.
قانون جذب یک قانون طبیعی است که فقط با ارتعاشات ما یعنی همان باور ها، افکار و ایمان ما سر و کار دارد. اینکه ما آدم خوبی هستیم و یا آدم بدی هستیم برای قانون جذب فرقی ندارد زیرا این قانون طبیعی بر اساس قوانین حاکم بر جهان هستی برای ما عمل می کند.
باور چگونه شکلی میگیرد؟
تفکرات ذهنی شما باورهای درونی تان را شکل میدهند و موفقیت یا شکست شما در انجام بسیاری از کارها به دلیل همین باورهای ذهنی می باشد.
توجه و تمرکز بر روی افکار مثبت سبب وقوع اتفاقات خوب در زندگی می گردد و می توانید انرژی مثبت حاصل از باورهای درونی خود را درک کرده و آن ها در زندگی به کارببرید.
باورهای مثبت قابلیت های فردی شما را تقویت کرده و کیفیت زندگی شما را بهبود می بخشد.
- در شرایط گوناگون زندگی خوش بین باشید و هموراه جنبه مثبت اتفاقات را در نظر داشته باشید و از پرداختن به جنبه منفی آن ها خودداری کنید.
- به آینده امیوار باشید و اهداف خود را با شجاعت دنبال کنید. باور داشته باشید که می توانید و موفق خواهید شد.
- افکار درونی خود را تغییر داده و تنها افکار مثبت و همسو با اهداف خود را در نظر داشته باشید.
- در انجام هرکاری جسور باشید و تا رسیدن به نتیجه مطلوب دست از تلاش و کوشش برندارید. همواره به دنبال عملی کردن اهداف خود باشید و در این راه از هیچ کوششی دریغ نکنید.
- باور قلبی شما سبب افزایش انگیزه تان می گردد. برای تقویت باورهای مثبت بهتر است روزانه ده دقیقه را به تمرکز بر روی آرزوها و اهداف خود اختصاص دهید. با این کار می توانید باورهای مثبت را در وجودتان ایجاد کرده و شانس خود را برای دستیابی به اهدافتان افزایش دهید. هدف گذاری یکی از کلیدی برای رسیدن به اوج موفقت چه باید کرد؟ ترین اسرار موفقیت است.
در صورتی که بتوانید برای یک بار، کاری را انجام دهید که بر خلاف باورهای محدودکننده درونی تان باشد، این موفقیت عاملی برای از بین بردن باورهای منفی خواهد بود و کامیابی شما در آینده را تضمین خواهد کرد.
به این ترتیب با تغییر باورهای منفی و محدود کننده می توانید ذهن خود را در جهت دستیابی به اهداف تان هدایت کنید. بنابراین شما با تغییر باورهای منفی خود، می توانید مسیر زندگی تان را به سمتی که دوست دارید هدایت کنید و آرزوهایتان را به واقعیت تبدیل کنید.
ده شخص معروف و موفقی که از شکستها گذشتند و به موفقیت رسیدند
قصهی آدمهایی که یکشبه به موفقیت میرسند، قصههای جذابی هستند که ما همیشه دوست داریم بشنویم و از آنها انگیزه بگیریم. اما موفقیت چیزی نیست که همیشه بشود در یک چشمبرهمزدن به آن رسید. بعضیها هرگز به موفقیت نمیرسند در حالیکه بعضیها، مانند سیزیف (او قهرمانی در اساطیر یونان است که میبایست سنگ بزرگی را بر روی شیبی ناهموار تا بالای قلهای میغلتاند و همیشه لحظهای پیش از آن که به انتهای مسیر برسد، سنگ از دستش خارج میشد و او باید کارش را از ابتدا شروع میکرد)، باید از کوهی بالا بروند و در مقابل شکستها هم تسلیم نشوند.
بعضی مشاورین و مربیان خودشناسی، اغلب موفقیت را به یک کار توصیف میکنند، که درست مانند هر کاری، گاهی با اشکالات، شکستها، اشتباهات و موارد اینچنینی روبرو میشود. امروز ما با ۱۰ شخص معروف (و شاید بتوان گفت فوقالعاده معروف) روبرو میشویم، که بارها به آنها گفته بودند هرگز به مقصدشان نخواهند رسید. اشخاصی که قبل از رسیدن به مقصدشان در زندگی، شکستهای بسیاری را تجربه کرده بودند. اما این اشخاص شخصیتی جهانی یافتند و امروز که به گذشتهاشان نگاه میکنیم، درس صبر، پشتکار و شجاعت دنبال کردنِ رویاها را به ما میدهند.
پس بیایید به داستان آنها گوش کنیم:
۱. جی. کی. رولینگ، نویسنده مجموعه رمان های هری پاتر
نویسندهای که به معرفی نیاز ندارد و امروزه از ملکهی انگلستان هم ثروتمندتر است. رولینگ در حالی اولین رمان هری پاتر را با ماشین تحریر مینوشت که به تازگی طلاق گرفته بود، آهی در بساط نداشت، و مجبور بود فرزندش را به تنهایی بزرگ کند؛ اما او در دل، رویای ستارهشدن داشت. دوازده ویراستار داستانِ او را رد کردند، تا اینکه یک ویراستار مهربان دستنوشتهی او را قبول کرد و البته به او توصیه کرد به دنبال کار دیگری باشد؛ چرا که کتابهای کودکان، چندان فروش خوبی ندارند. در مقایسه با رولینگ، رمان «کری» استفان کینگ، تقریباً سی بار رد شد. از زندگی جی. کی . رولینگ چه درسی میگیریم؟ برای رسیدن به رویاهایت بجنگ. یک زمانی، بالاخره به حقیقت میپیوندند.
۲. والت دیزنی، بنیانگذار دیزنی
LOS ANGELES – CIRCA 1955: Walt Disney poses for a portrait circa 1955 in Los Angeles, California. (Photo by Earl Theisen/Getty Images)
او در میان شکستخوردهها یک افسانه است. آنطور که شایعات میگویند، قبل از آنکه بتواند کسی را برای سرمایهگذاری روی پروژهی «دنیای دیزنی» متقاعد کند، ۳۰۲ بار پیشنهادش رد شده بود. شاید باور نکنید که والت از کار قبلیاش، به علّتِ فقدان تخیل کافی اخراج شده بود! او اکنون و برای همیشه، یکی از بزرگترین هنرمندان جهان است و میراث گرانبهایش، نسل به نسل به آیندگان منتقل میشود. دیزنی یک رویا در سر داشت؛ رویایی که اکنون همهی ما از آن لذت میبریم. همانطور که او، برای ما آرزو کرده بود.
۳. آلبرت انیشتن، فیزیکدان و برنده جایزه نوبل
تا چهار سالگی اصلاً صحبت نمیکرد و از آنجایی که تا هفت سالگی حتی یک کلمه هم نمیخواند، مشکوک به معلولیت ذهنی بود. خب بالاخره چه شد؟ او امروز دانشمندی است که جهان را برای ما تغییر داده. بعضی وقتها لازم نیست که شما یک کودک نابغه باشید تا در بزرگسالی هم یک نابغه شوید. شاید نبوغ قبل از آنکه جهان را دربربگیرد، مدتی نیاز به آرامش دارد!
۴. استیون هاوکینگ، فیزیکدان نظری و کیهانشناس
بزرگترین موفقیت او چیست؟ زندگی! زندگی کردن برخلاف همهی تناقضهای موجود، هشدارها و پیشبینیهای پزشکی، برخلاف طبیعت بدن انسان و برخلاف سرنوشت. قدرت ارادهی او برای زندگی و نفسکشیدن، و برای رسیدن به اوج موفقت چه باید کرد؟ آن چیزی که امروز هست، این مرد را به نمادی تبدیل میکند برای بیان جملهی: «هیچ چیز غیرممکن نیست.» یکی از بزرگترین دانشمندان همه اعصار. اگر هاوکینگ تسلیم میشد و به ارگانیسم خود اجازه میداد شکستش دهد، ما امروز در این مرتبهی علمی نبودیم.
۵. وینسنت ون گوگ، نقاش
در حالِ حاضر یکی از تقریباً هشتصد نقاشی او، ارزشی معادل ۳۵۰ میلیارد تومان دارد. متاسفانه این هنرمند بزرگ، فرصت این را نداشت که مزهی موفقیت و شکوه را در مدت عمرش بچشد. زمانی که او هنوز زنده بود، تنها یک تابلو را به یک دوست فروخت. با برای رسیدن به اوج موفقت چه باید کرد؟ بیماری، فقر، و انزوا دستوپنجه نرم کرد. البته از آنجایی که همه ما میخواهیم تا زمانی که میتوانیم از موفقیت لذت ببریم، آن را به دست بیاوریم، ونگوگ نمونهی چندان دلنشینی نیست، ولی او درس تسلیمناپذیری به ما میدهد. وینسنت شاهکارهایش را امضا کرد و اتفاقاً همان نقاشیهای امضاشده هستند که به گنجهایی جهانی بدل شدند.
۶. استیون اسپیلبرگ، فیلمساز
فکر میکنید این کارگردان معروف شکستی رو متحمل نشده؟ او میخواست فیلمسازی را یاد بگیرد. بنابراین برای دانشگاه فیلم کالیفرنیای جنوبی درخواست فرستاد. و البته رد شد. دوبار! آیا این مسئله او را متوقف کرد؟ آیا او را مجبور کرد که تسلیم شود و به دنبال شغلی در رستوران مرغ سوخاری کنتاکی برود؟ هرگز. برای یک مدرسه فیلمسازی دیگر درخواست فرستاد و حالا شما میتوانید موفقیتش را ببینید.
۷. کلنل ساندرز، بنیانگذار KFC
صحبت از مرغ سوخاری کنتاکی شد… شما مرغ سوخاری دوست دارید. نه؟ او هم همینطور. در شصتوپنج سالگی، بعد از اینکه (بنابر قانون کشورش) یک چک صد دلاری تحت عنوان حمایت اجتماعی به او دادند، آقای ساندرز فکر کرد باید به جهان نشان دهد که او صدقهبگیر نیست. او میتوانست راه دیگری را انتخاب کند اما تصمیم گرفت برای ایدهاش بجنگد. ایدهی جدیدی برای پخت مرغ. گروه هدفش چه کسانی بودند؟ رستورانهایی که مرغ او را درست کنند، مشتری جذب کنند، بفروشند و درصدی هم به او بدهند. تعداد دفعات ردشدن؟ بیش از هزار بار در همهی کشور! تنها یک بار، یک فرصت یافت. و همهی آنچه بعد از آن اتفاق افتاد، ببشتر شبیه به افسانه بود.
۸. گروه بیتلز، گروه پرآوازه موسیقی
نامهی ردی که آنها از یک تهیهکننده دریافت کردند، به اندازهی خود گروه معروف شد. در آن نامه، چیزی شبیه به این نوشته شده بود: «بیتلز، آیندهای در دنیای موسیقی ندارد.» اوممم… اما حالا میشه گفت آنها به نوعی دنیای موسیقی را دوباره پایهگذاری کردند. بیتلز، میلیونها نفر را با ضربآهنگ، کاریزما و ترانههایشان که خون را در وجود طرفدارانشان به قلیان در میآوردند، هیپنوتیزم کردند.
۹. مایکل جردن، بسکتبالیست اسطوره ای
درس مایکل به ما، ساده و زیباست. تو تیمِ بسکتبالِ دبیرستان قبولت نکردن؟ مشکلی نیست. بهترین و معروفترین بازیکن بسکتبال همهی اعصار شو. آسونِ. اینطور نیست؟
۱۰. توماس ادیسون، مخترع و مبدع
اگر ادیسون در یکی از ۹۹۹۹ بار تلاشش برای ساخت لامپ تسلیم میشد، امروز زندگی ما چگونه بود؟ شاید تیرهتر! اما این مخترع بزرگ دنیای ما نایستاد، نامید نشد، کارش را ترک نکرد. او مطمئناً به این لیست تعلق دارد، چرا که یکی از آن افراد ثابتقدمی است که ثابت میکنند موفقیت تنها یک فرآیند و یا نردبانی برای بالارفتن نیست، بلکه چیزی است که با صبر و پشتکار به دست میآید.
نوبت شماست:
الگوی شما در زندگی کیست؟ داستان زندگی کدامیک از این افراد موفق بر روی شما بیشترین تاثیر را گذاشته است؟
گلدن استیت واریرز؛ تجلی موفقیت در NBA
گلدن استیت واریرز برای چهارمین بار در 8 سال اخیر قهرمان لیگ NBA شد. نگاهی داریم به موفق ترین تیم دهه اخیر بسکتبال.
- فینال NBA؛ هفتمین قهرمانی گلدن استیت واریرز
انتخاب بهترین تیم یک دهه اخیر لیگ NBA اصلا کار دشواری نیست. این عنوان تنها یک مدعی دارد و آن گلدن استیت واریرز است. واریرز را اگر به عنوان یک سازمان نگاه کنیم، بهترین مجموعه سال های اخیر NBA است. از مالکی که چیزی برای تیم کم نمی گذارد و جنرال منیجری که تصمیم های منطقی و درستی می گیرد، تا مربی و کادر فنی قدرتمند و بازیکنانی که از بهترین های نسل خود هستند. در این مطلب نگاهی داریم به گلدن استیت واریرز و موفقیت های این تیم.
سال های بدون افتخار
بعد از قهرمانی در سال 1975، گلدن استیت واریرز تا قهرمانی بعدی 40 سال صبر کرد. در این مدت، واریرز بالا و پایین های بسیاری را تجربه کرد. در این سال ها گلدن استیت به تیمی متوسط و نسبتا ضعیف تبدیل شد. آن ها بعد از 1976، حتی رنگ قهرمانی دویژن هم به خود ندیدند. بهترین اتفاق برای سن فرانسیسکویی ها، حضور کریس مالین و ظهور مثلث TMC بود که متشکل از کریس مالین، تیم هاردوی و میچ ریچمند بود.
این مثلث هم تنها 2 فصل کنار هم بودند و در پلی آف توفیقی نداشتند. در قرن جدید، نام واریرز با یکی از بزرگ ترین شوک های تاریخ بسکتبال عجین شد. در اوایل حضور دان نلسن افسانه ای در این تیم، واریرز در پلی آف 2007 با شکست 2-4 دالاس موریکس، به اولین سید 8 تاریخ NBA تبدیل شد که موفق به حذف سید 1 می شود (در پلی آف با فرمت 7 بازی). شاید این پیروزی را بتوان بزرگ ترین افتخار واریرز در این سال ها قلمداد کرد.
واریرز در پلی آف 2007 با شکست 2-4 دالاس موریکس، به اولین سید 8 تاریخ NBA تبدیل شد که موفق به حذف سید 1 می شود
شروع دوران طلایی گلدن استیت واریرز
عصر طلایی واریرز از سال 2009 شروع شد. جایی که استفن کری با اشتباه تاریخی مینسوتا تیمبرولوز به عنوان پیک 7 به این تیم پیوست. تیمبرولوز در درفت 2009 دو پیک 5 و 6 را در اختیار داشت اما با هیچکدام کری را درفت نکرد. کری پایین تر از بازیکنانی همچون هاشیم تابیت، تایریک اونز، ریکی روبیو و جانی فلین درفت شد. شاهکار واریرز در درفت ستاره ها به درفت 2011 هم کشیده شد. آن ها در پیک 11 کلی تامپسن را درفت کردند. بازیکنی که از 10 بازیکن همچون درک ویلیامز، انیس کنتر، تریستن تامپسن، یوناس ولنجونس، یان وسلی، بیسماک بیومبو، برندن نایت و جیمز فردیت پایین تر درفت شد.
بیشتر بخوانید:
اوج شاهکار واریرز در درفت 2012 نمایان شد. گلدن استیت در پیک 35 دریماند گرین را درفت کرد. اکنون واریرز مثلث جدیدی در اختیار داشت؛ مثلثی متشکل از دو شوتزن قهار و یک مدافع قدرتمند. حضور این سه باهم در ترکیب گلدن استیت، زود جواب داد و واریرز در سال 2013 ضمن راهیابی به پلی آف، به راند دوم نیز رسید. اضافه شدن آندره ایگودالا به سرعت جواب نداد و واریرز در راند اول پلی آف 2014، حذف شد، اما این تازه شروع سلسله گلدن استیت بود.
گلدن استیت واریرز با درفت استفن کری، کلی تامپسن و دریماند گرین، عصر طلایی اش را پایه ریزی کرد
ورود استیو کر به عنوان سرمربی جدید و پایان طلسم 40 ساله
کار مارک جکسن بعد از 3 فصل به اتمام رسید. مربی نسل جدید واریرز که آنها را به تیمی پلی آفی تبدیل کرده بود و گلدن استیت را برای چهارمین بار در تاریخش به رکورد 50 پیروزی رساند، جای خود را به استیو کر داد. کر که بالاترین درصد موفقیت در شوت های سه امتیازی تاریخ NBA را در زمان بازی به ثبت رسانده بود، اکنون هدایت تیمی را برعهده داشت که دو تا از بهترین شوتزن های لیگ را در اختیار داشت.
سال اول کر در واریرز همراه شد با ثبت 67 پیروزی که بهترین رکورد تاریخ این تیم بود. اوج گیری گلدن استیت ادامه داشت و تیم کر در پلی آف نیز عملکرد فوق العاده ای از خود نشان داد تا سرانجام گلدن استیت واریرز بعد از 40 سال قهرمان NBA شود. با این قهرمانی، استیو کر نیز به اولین مربی سال اولی بعد از پت رایلی تبدیل شد که فاتح NBA می شود.
با قهرمانی در سال 2015، استیو کر به اولین مربی سال اولی بعد از پت رایلی تبدیل شد که فاتح NBA می شود
قدرت نمایی گلدن استیت واریرز
کر و مثلث طلایی اش تازه شروع به کار کرده بودند و آندره ایگودالا مثل رهبری با تجربه به کمک آن ها آمد. استفن کری و کلی تامپسن مدام در حال رکوردزنی بودند و کری بهترین روزهایش را تجربه می کرد. پس از قهرمانی، اکنون نوبت به رسیدن به بهترین رکورد تاریخ فصل عادی بود. ثبت 73 پیروزی و تنها 9 شکست در سال 2016، واریرز را بالاتر از شیکاگو بولز افسانه ای فیل جکسن و مایکل جردن قرار داد.
جذب کوین دورنت و تشکیل سوپرتیم
پایان فصل 2016 با شکست شوکه کننده مقابل کلیولند کولیرز و لبران جیمز به پایان رسید، اما این شکست سلسله واریرز را به مرحله جدیدی رساند. در انتقالی شگفت انگیز و بهت آور، کوین دورنت به گلدن استیت پیوست و حالا واریرز آماده انتقام از کلیولند بود؛ تیمی که فصل خارق العاده آن ها را با ثبت بهترین کامبک تاریخ فینال های NBA، نابود کرده بود. رکوردهای 4 شگفت انگیز واریرز از همان ابتدا شروع شد و گلدن استیت به اولین تیمی تبدیل شد که 4 نماینده در آل استار داشت. نه یک سال، بلکه 2 سال متوالی استفن کری، کوین دورنت، کلی تامپسن و دریماند گرین همزمان به آل استار دعوت شدند تا قدرت واریرز را به همه نشان دهند.
گلدن استیت واریرز به اولین تیمی تبدیل شد که 4 نماینده در آل استار داشت
از قهرمانی های متوالی تا شروع مصدومیت ها
قهرمانی در سال های 2017 و 2018 و انتقام از کلیولند کولیرز کافی نبود. گلدن استیت که با به خدمت گرفتن کوین دورنت، اعتراض های زیادی را به جان خریده بود، در تابستان 2018 دمارکس کازینز را هم جذب کرد تا چهره ای منفور پیدا کند. شاید تا آن موقع همه حرف از نبوغ واریرز در درفت 3 بازیکن طلایی اش حرف می زدند، اما جذب دورنت و کازینز، چهره گلدن استیت را تغییر داد.
در حالی که انتظار می رفت واریرز از قبل نیز قدرتمند شود، اما شروع بد بیاری های این تیم از همین سال 2018 بود. افت واریرز کم کم نمایان شد. دیگر خبری از 4 نماینده در آل استار نبود و دریماند گرین افت کرده بود. کازینز تا آمد به تیم جدیدش خو بگیرد، مصدوم شد. واریرز راند اول پلی آف را به سختی گذراند. راند دو هم دشوار بود و مصدومیت دورنت آن را سخت تر کرد. نبود دورنت و کازینز در فینال کنفرانس غرب به چشم نیامد و کری تمام چشم ها را به خود خیره کرده بود.
فینالی با طعم تلخ
پنجمین فینال متوالی از راه رسید. بدون دورنت اما با بازگشت کازینز. پیروزی های تورنتو جدی به نظر نمی رسید، ولی وقتی تعداد پیروزی های کانادایی هایی بالا رفت، دورنت که هنوز کامل خوب نشده بود، در فینال به میدان رفت و پارگی آشیل او، اولین قطعه پازل سقوط واریرز را چید. خداحافظی با بای آرنا، همراه شد با از دست دادن قهرمانی و بدتر از آن، از دست دادن کلی تامپسن که در بازی ششم رباط صلیبی پاره کرد.
پارگی آشیل کوین دورنت در جریان فینال 2019، شروع بدبیاری های واریرز بود
دوران سخت گلدن استیت واریرز
کم کم قطعه های بیشتری از پازل تکمیل شد تا اینکه کوین دورنت برای رسیدن به اوج موفقت چه باید کرد؟ راهی بروکلین نتس شد و آندره ایگودالا، MVP فینال 2015 هم ترید شد. مدیریت واریرز بیکار ننشست و دی انجلو راسل را به سن فرانسیسکو آورد تا در نبود تامپسن، استیو کر بتواند با همان سیستم قبلی تیمش را هدایت کند. قدرت گرفتن تیم های دیگر، رفتن دورنت، مصدومیت تامپسن و ترید ایگودالا، واریرز را ضعیف کرد، اما میخ آخر بر تابوت گلدن استیت، مصدومیت استفن کری بود. شروع بد واریرز با مصدومیت کری همراه شد تا مدعی دیروز، به یک تیم ضعیف تبدیل شود.
با نبود ستاره ها، واریرز برای رسیدن به پیک بهتر برای رسیدن به اوج موفقت چه باید کرد؟ در درفت تلاش کرد و توانست پیک 2 درفت 2020 را کسب کند. وقتی به نظر می رسید که شرایط واریرز بهتر شده، خبر مصدومیت مجدد کلی تامپسن و پارگی آشیل، آرزوهای استیو کر و تیمش را نقش بر آب کرد. فصل 2021-2020 بهتر از فصل قبل بود و واریرز با استفن کری که بسیار آماده بود، فاصله کمی تا رسیدن به پلی آف داشت اما نرسیدن به پلی آف 2021، ضربه ای دیگر به قهرمان دیروز بود.
علی رغم آمادگی بالای استفن کری و ثبت میانگین بیشترین امتیاز فصل، واریرز برای دومین سال متوالی به پلی آف نرسید
درفت و ترید؛ راه بازگشت واریرز به اوج
رفتن کوین دورنت، مصدومیت های متوالی کلی تامپسن و آسیب دیدگی کلی تامپسن، روزهای سختی را برای واریرز رقم زد اما در همین روزهای دشوار، گلدن استیت آینده تیمش را شکل داد. ترید دی انجلو راسل به مینسوتا تیمبرولز در ازای اندرو ویگینز، اقدامی بود که خیلی ها را غافلگیر کرد. ویگینز رفته رفته در ترکیب واریرز خودش را پیدا کرد و کم کم نشان داد که چرا استیو کر او را به گلدن استیت آورده است. واریرز در درفت نیز عملکرد خوبی داشت. جردن پول به عنوان پیک 28 در درفت 2019 به این تیم آمد و در درفت 2021 نیز واریرز جاناتان کومینگا را به خدمت گرفت.
این میان برخی بازیکنان واریرز مانند کوان لونی نیز پیشرفت قابل توجهی داشتند و آندره ایگودالا هم به گلدن استیت برگشت تا بازیکنان جوان را در این مسیر راهنمایی کند. خبر خوش، بازگشت کلی تامپسن بود که بعد از 2 فصل مصدومیت، چراغ سبز گرفت تا در فصل 2022-2021 به میدان برود.
جذب اندرو ویگینز در نگاه اول منطقی به نظر نمی رسید، اما او به مرور به یکی از مهره های اصلی واریرز تبدیل شد
بازگشت به اوج؛ سلسله هنوز تمام نشده
پیشبینی می شد که واریرز در فصل 2022-2021 به تیمی منسجم تبدیل شود. استفن کری همچنان رو فرم بود، اندرو ویگینز توانایی هایش در دفاع و حمله را به رخ دیگران می کشید و جردن پول هم پیشرفت چشمگیر و قابل توجهی داشت. واریرز فصل را با پیروزی های متوالی و شکست های انگشت شمار شروع کرد. در میانه فصل بالاخره کلی تامپسن اجازه بازی پیدا کرد تا بار دیگر شاهد شکل گیری مثلث کری، تامپسن، گرین باشیم.
واریرز روزهای خوبی را تجربه کرد. استفن کری رکورد بیشترین پرتاب سه امتیازی تاریخ فصل عادی را شکست، اندرو ویگینز در کنار کری مسابقه آل استار را از ابتدا شروع کرد و تیم چهره ای مدعی پیدا کرده بود. با این حال همه چیز هم به خوبی و خوشی سپری نمی شد و افت مقطعی واریرز، در رده این تیم تاثیر گذاشت. پلی آف که شروع شد، واریرز سید 3 کنفرانس غرب را کسب کرد و آماده تاریخ سازی شد.
پلی آف 2022؛ حالا وقت نمایش است
در ورزش های آمریکایی و لیگ NBA، جمله معروفی وجود دارد که به تفاوت فصل عادی و پلی آف اشاره می کند و بر این تمرکز دارد که برخی تیم ها برای پلی آف ساخته شده اند. گلدن استیت فصل 2022-2021 دقیقا چنین تیمی بود. واریرز در فصل عادی درخشید، اما سطح تیم با شروع پلی آف حتی بالاتر هم رفت و اینجا بود که تجربه 5 فینال متوالی و 3 قهرمانی، تیم استیو کر را از سایر مدعی ها جدا کرد.
دنور ناگتس با وجود MVP لیگ، حرفی برای گفتن نداشت و سریع حذف شد. ممفیس گریزلیز حریف قدرتمندتری بود، اما در پایان، سید 2 کنفرانس غرب هم در 6 بازی حذف شد. فینال کنفرانس هم چیزی نبود که واریرز را به چالش بکشد و دالاس موریکس 5 بازی بیشتر دوام نیاورد. واریرز بعد از 3 فصل به فینال NBA برگشت و ششمین حضور خود در فینال در 8 فصل اخیر را تجربه کرد.
گلدن استیت واریرز برای پلی آف ساخته شده است
بازگشت تکمیل شد؛ گلدن استیت واریرز قهرمان NBA لقب گرفت
بعد از عملکردی قابل تحسین در پلی آف کنفرانس غرب، گلدن استیت واریرز با وجود اینکه 2 بار از بوستون سلتیکس در فینال عقب افتاد، توانست 2-4 این تیم را شکست دهد و مجددا بعد از 4 سال قهرمان NBA شود. تیمی که فوق ستاره اش را از دست داد، یکی از اصلی ترین مهره هایش 2 فصل مصدوم شد و 2 سال حتی به پلی آف هم نرسید، بار دیگر با همان هسته اصلی تیمی که 3 قهرمانی را تجربه کرده بود، بر بام بسکتبال ایستاد تا به سومین تیم پرافتخار تاریخ NBA تبدیل شود.
گلدن استیت واریرز؛ مجموعه ای از بهترین ها
موفقیت در ورزش های تیمی به عوامل مختلفی بستگی دارد. اینکه شما بازیکنان خوبی در اختیار داشته باشید، صرفا نمی تواند تیم را به موفقیت برساند و فاکتورهای دیگری هم دخیل هستند. از مالک تیم و مدیرها گرفته تا کادر فنی و بازیکنان، همه باید به بهترین شکل وظیفه خود را انجام دهند تا یک تیم ورزشی مخصوصا در لیگی رقابتی مانند NBA، به موفقیت برسد.
گلدن استیت واریرز به معنای واقعی، یک سازمان و تیم موفق است. نگه داشتن بازیکنان سطح بالا در تیم و افزایش حقوق آن ها، چیزی است که به مالک تیم برمی گردد. در NBA شما نمی توانید هر چه قدر بخواهید خرج کنید و تمام تیم ها سقف پرداخت دارند. اگر این سقف قرارداد رعایت نشود، تیم باید مالیات بسیاری به لیگ دهد. مالک گلدن استیت واریرز سال ها است که برای موفقیت تیم خرج می کند و حاضر به پرداخت مالیات بیشتر هم شده است.
گلدن استیت واریرز به معنای واقعی، یک سازمان و تیم موفق است
قدرت واریرز در درفت و ترید بازیکنان مختلف ذکر شد. این موضوعی است که به تیم مدیریت و کادر فنی برمی گردد. از جنرال منیجر قوی تا استعدادیاب های ماهر که نمی گذارند پتانسیل بازیکنی به همین راحتی تلف شود. تیم مربی گری واریرز یکی از قوی ترین تیم های ورزشی است. واریرز نشان داده که قدرت بسیاری در به اوج رساندن بازیکنان و شکوفایی آن ها دارد.
و در پایان می رسیم به بازیکنان این تیم. ستاره هایی که بعضا حاضر به دستمزد کمتر شده اند تا ترکیب تیم تغییر نکند. از خودگذشتگی هایی که برای موفقیت و قهرمانی تیم انجام شده و نتیجه هم داده است. موفقیت سال های اخیر واریرز به همین آسانی حاصل نشده و مجموعه ای از بهترین ها که کار خود را به نحو احسن انجام می دهند، واریرز را به جایگاه امروزی رسانده است.
دیدگاه شما